بلاخره من با کدام قماش یک کاسهام؟
تنهایی یا طردشدگی؟
تنهایی یا احساس دوستداشتنی نبودن؟
طردشدگی یا ترس از طردشدگی؟
ترس از طردشدگی یا ترس از حل شدن در ایدهی دیگری و فراموشیدن خودت؟
سؤال و سؤال و سؤال.
و شاید همهاش به یک چیز برمیگردد:
میل من به گسستن.
من هیچوقت نفهمیدهام با کدام قماش یک کاسهام. یا شاید هیچوقت نخاستهام و مقاومت کردهام.
شاید از بزدلی آب میخورد. شاید از جای دیگری.
اما این پرسش پرندهیی است همیشگی، که روی شانهام لانه دارد:
اگر از همه چیزهایی که اکنون به آنها بندی، بگسلی، باز هم پیوند را خاهی خاست؟ چرا؟
الهه نصیری
@elahebaseda