برای تولید یک اثر خوب، مصرف کنندهی خوبِ آن باشید
کاندید شورای مدرسه شده بود. یکی دو روز تمام وقت مشغول طراحی پوستر تبلیغاتیاش شد. شوق و ذوقش را تحسین میکردم. دیروز آنقدر گرم کار بود که قرار بازی پلی استیشن با دوستش را هم فراموش کرد.
بعد از چاپ پوستر با افتخار نشانم داد و گفت: «مامان همهی کارهاش را تنهایی انجام دادم. صفر تا صد، کار خودمه خوشت میاد؟»
لذتی دوچندان در خلق یک اثر وجود دارد. این لذت را در چشمانش میخواندم. با لبخندی تاییدش کردم.
نگاهی به پوستر انداختم، بین برنامههایش صبحانهی بوفه نظرم را جلب کرد. جزییاتش را پرسیدم. گفت: «مامان میخوام پیشنهاد بدم، مدرسه تو بوفه صبحونهی سلامت بیاره. واسه وقتایی که بچهها نمیرسن خونه صبحونه بخورن، بتونن تو مدرسه لقمهی نیمرو یا پنیر بگیرن.»
از جنس تحلیلش خوشم آمد. چند باری این اتفاق برای خودش پیش آمده بود. از سر ناچاری مجبور شده بود با بیسکوییت و خوراکیهای دم دستی روز را سر کند. بنابراین کمبود آن را احساس میکرد.
همواره اصرار بر نوشتن سبب میشد تا از خواندن باز بمانم. چون مسابقهی مچ اندازی، گاهی زورِ نوشتن بر خواندن میچربید.
استاد فرخنده در دورهی داستان کودک تاکید داشت، تا مصرف کنندهی خوبی نباشید، نمیتوانید اثر خوبی تولید کنید.
باید کتابهای حوزهی مربوطه را زیاد بخوانید تا بتوانید حرف تازهای برای نوشتن در آن داشته باشید.
آموختم خواندن و نوشتن نه تنها رقیب یکدیگر نیستند، بلکه رفاقتی دیرینه دارند. رابطهای که آنها را مکمل هم میسازد.
آموختم مصرفکنندگی همیشه بد نیست، گاهی بهترین کار است و شناختی جامع میدهد.
شناختی که در سایهی آن نیازها و کاستیها مشخص شده و میتوان برای رفع آنها اقدامی موثر انجام داد.
✍عفت عزیزی مهر
یادداشت روز