🌔شهر مکه در ظلمت و سکوت سنگینی فرو رفته بود و اثری از فعالیت و حیات به چشم نمی خورد.🍃
🌓شب از نیمه می گذشت و نسیم لذت بخش و مطبوعی سرزمین تفتیده حجاز را فرا می گرفت. 💫
🌌ستارگان هم در این بزم بی ریا خود نمایی می کردند.🍃
🌅کرانه افق مکه در آستانه سپیده سحر بود. 🍃
🌠همه در خواب بودند، فقط آمنه بیدار بود و دردی را که در انتظارش بود احساس می کرد. درد رفته رفته شدیدتر شد.ناگهان چند بانوی ناشناس نورانی را در اتاق خویش دید که بوی خوشی از آنان به مشام می رسید. متحیر بود اینها چه کسانی هستند و چگونه از در بسته وارد خانه شدند؟🍃
🔆طولی نکشید که نوزاد بدنیا امد و دیدگان آمنه بعد از ماه ها انتظار روشن شد. 🍃
🔆جای خالی عبدالله در خانه، آمنه را آزار میداد. و اکنون محمد نه تنها شبستان خاموش آمنه را روشن کرده بود، بلکه جهان هستی با آمدنش نور باران شده بود.🍃
📅محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب در ۱۷ربیع الاول سال عام الفیل(۵۷۰میلادی) به دنیا آمد.🍃