••••••
( به حنانه و امیر )
با اندوهی که نمی افتد از دهان
می افتم از دهان ِ روز
و در مراقبت از اعضای مرده ام
به استقبال ِ شب می روم
در ادامه ی این طناب ِ طویل
به نقش های تازه ام فکر میکنم
در مراقبت از عشق
و دهان های ِ متفاوت تلفّظ
کلمات را به بخش های صدایت می سپارم
این وصلت ِ تکاپو در روزهای فرد ،خورشید است
روی پیشانی بلندش ، لباس سپید عروس را
شهریور را
و غروبِ سرخ را می نویسم
به سنگ ِ سرد می رسم و پهلوی تو را می بوسم
به پهلویِ تو میرسم و پهلوی تو را می بوسم
به گلوله می رسم و پهلوی تو را می بوسم
حنانه !
حنانه !
تاریکی در تلاقی ِ دو دست ِ متصل به نور
روشنایی ِممتد را نشانه رفت
و از اصرار ِ ترمیم روی صفحات ِ ادامه
خط ِ بطلان کشید
اما باطل است تاریکی
و نور ، پیروزی است
دستت را به من بده حنانه!
پهلوی تو در اشارت ِ واقعه خونین است
شهریور من باش !
و تکرار کن حقیقت ِ صبح را
در وصلت ِ دریا و زن
روبه روی زندگی ایستاده ای
گیسو به باد داده ای
و خون به آزادی
زبیده حسینی
#حنانه_کیا_کجوریhttps://t.me/shenasaiiran/838