«هدف قهری استعماری نهتنها این است که این مردم اسیر و منقاد، دست از پا خطا نکنند؛ بلکه این نیز هست که ایشان را از انسانیت بیندازد. از این رو، برای آنکه سنتها و رسومشان از میان برود و زبانهای ما جانشین زبانهایشان شود و فرهنگشان خوار و تباه گردد، بیآنکه فرهنگ خودمان را به آنها بدهیم از هیچکار فروگذار نمیشود. با خستگی جسمی، گیج و خرفتشان میکنیم. گرسنگیشان میدهیم و در پنجه مرض نگاهشان میداریم. و با این همه اگر روحی در ایشان باقی بماند، عفریت ترس، کار را تمام میکند: تفنگها به روی زارع قراول میروند و بعد، غیرنظامیها میآیند که زمینش را تصرف کنند و به زور شلاق مجبورش کنند که در آن برایشان کشت و زرع کند. اگر مقاومت کند، سربازان به گلولهاش میبندند و کشته میشود و اگر تسلیم شود، خوار و پست شده است و دیگر آدم نیست. شرم و ترس بنای منش و شخصیتش را از هم میپاشد و داغان میکند. با وجود همه این کوششها، استعمارگران در هیچ کجا به مقصود نمیرسند: نه در کنگو که دست سیاهان را میبریدند و در آنگولا که لبان کسانی را که آماده شورش بودند، سوراخ میکردند و قفل میزدند. من نمیگویم که غیرممکن است انسانی را به حیوان تبدیل کرد. فقط میگویم این کار بیآنکه آدمی خارج از حد ضعیف شود، امکانپذیر نیست. کتک و شلاق هرگز کافی نیست. باید درجه کمی و کیفی فقط غذایی را بالا برد (هم کم غذا داد و هم غذاهایی را داد که آدمی را پخمه و رام و مطیع و حیوان سازد)... نتیجه و حاصل این کار چیست؟ موجودی نه انسان و نه حیوان: همان بومی کتکخورده، دچار فقر غذایی، بیمار، خوفزده...»
✍️ژان پل سارتر
📘دوزخیان زمین
https://t.center/ecopolitist