لاقل بین این همه یه خواهر کوچیک تر دارم که همه جوره عاشق منه حتی وقتی خودکاراشو استفاده میکنم چیزی بهم نمیگه عصبی میشه ولی واسم شیر توت فرنگی می یاره فحشم میده ولی اجازه میده از دفترچه هاش استفاده کنم حتی هایلایتراشم میده به من
در بی صدا ترین حالت ممکن بدترین استرس دنیارو گرفتم باید یکم ذهنمو مرتب بکنم ببینم دارم با زندگیم چیکار میکنم دقیقا بعدش به زندگی وصل شم و شدت جریان رو بیشتر بکنم✨
داشتم غذا میخوردم نگاهم افتادبه آینه کوچولوی روی میز مطالعه با دهن پر یه لبخند زدم به آینه پیشم کسی نبود فقط به یه آهنگ اروم گوش میدادم خودکار بنفش و دفترچه های خوشگلم با جزوه های زیست رو میز پخش بود خودمم آروم تر بودم ذهنم نسبت ب دیروز آرومِ آروم تر شده بود به خودم گفتم آره دختر یه روزی باهم از اینجاها فرار میکنیم میریم دنیا رو ببینیم !