ازلی و ابدی بودن نور علم و وجود!
از منظر مکتب تفکیک همچون عرفا و صوفیه و باورمندان به حکمت صدرا، ماهیات، همگی ذاتا فاقد هرگونه تعین و وجود و کمالاند و ذاتا ظلمانیالذاتاند و حتی بعد از تنور به نور هستی نیز هرگز از آن ظلمت ذاتی و عدم اصلی خود خارج نشده ازلا و ابدا ما شمت رائحة الوجود بسان امواج دریا که هیچگاه حقیقتا عین آب نبوده و هماره در ظلمت نیستی خود باقی و برقرارند...
" ...ذات من فقیر محض است، هیچ کمالی را از خودش ندارد و وقتی هم مالک یک کمال میشود، ذاتش تغییر نمیکند. در واقع فقط یک ویژگی را میتوانیم ذاتی " من" بدانیم و آن این است که هیچ از خود ندارم و این همان است که به فقر ذاتی یا ظلمت ذاتی ماهیات تعبیر میکنیم..." ( کتاب توحید، دفتر اول، بنی هاشمی ص ۳۳)
مولف کتاب در مقام بیان وحدت شخصیه هستی، خود را با یک سوال مهم مواجه میبیند. اگر ملاک نیاز و فقر، ماهیت ظلمانی است؛ حقائق نوری مثل نور علم و وجود تکلیفشان چه میشود؟ آنها هم نیازمند و محتاجاند؟ وجدان میرزا چه مییابد؟
" اکنون میخواهیم درباره همین کمالات، قدری تامل وجدانی نماییم. کمالاتی همچون نور علم، قدرت و وجود چه سنخی دارند؟ اگر کمالات آنها به خودشان است چگونه میتوانیم آنها را مصنوع بدانیم؟ ...نور علم بر خلاف عالم و معلوم که ظلمانیالذات هستند، نوری الذات است. یعنی ذات علم همان روشنایی است. نظیر همین بیان را میتوانیم نسبت به کمال وجود مطرح کنیم. آیا وجود هم مثل ماهیت، ظلمانیالذات است یا اینکه مثل نور علم، خود عین کمال است؟ .." ( همان صص۳۶- ۳۷ با اندکی تصرف)
معلوم است که وجود عین وجود است و بالنتیجه سنخ چنین کمالاتی (نور علم و وجود) فقیر و محتاج به جعل و خلق نیستند و قهرا هر آنچه فقیر نیست، ممکن نبوده و ذاتش از او قابل سلب نیست یعنی علم هرگز لاعلم و وجود لا وجود نخواهد شد ازلا و ابدا و این هم مناط وجوب وجود و بینیازی از صانع است.
و برای همین است که نور علم و وجود" له المثل الاعلی" و منزه از مخلوقیت و حدوث و فانی در صقع ربوبی و باقی به بقای الهی است نه به ابقاء او
از این روشنتر مقدور نبود اصالت وجود ملاصدرا و اختفای ازلی ابدی ماهیات و اعیان ثابته در ظل وجود، بیان گردد.
این اسرار که سالک بعد از سالها درس و بحث و ریاضت در گوشه خانقاه یا مدرس برخی حوزهها شیر فهمش میشود اگر مستعد باشد، در همان کتاب اول مکتب تفکیک، به عنوان حقیقتی وجدانی تعلیم داده میشود.