توهم توحید
بر اساس بنیانهای عقلی و وحیانی، ذات مقدس حق به دلیل تنزه از زمان و مکان و حد و مقدار، هرگز در دسترس شهود و وجدان احدی از مخلوقات قرار نمیگیرد" لیس برب من طرح تحت البلاغ" و نوعا آنچه توسط اهل شهود و خلسه؛ حال چه از جنس چینی، هندی، یا یونانی، ایرانی، عراقی و ...تجربه میشود، جز توهمات ذهنی و درونی آنها نیست که به خاطر غیرعادی بودن گمان میشود شئ مشهود، ذات مقدس حق است.
عارف معاصر آقای یعقوبی معنای یادشده را اینچنین تبیین میفرمایند:
" ...در آن جلسه[ذکر] حالت سکر عجیبی به من دست داد به طوری که از حالت عادی خارج شدم. گویا میدیدم معنایی بر من احاطه دارد. پیدرپی دستهایم را بالا میبردم و میخواستم آن را قبض کرده، در آغوش بگیرم! گاهی میگفتم آخ! قربانت بروم. هم گریه میکردم و هم میخندیدم...خلاصه در اثر آن ذکر شریف، در این جلسه وحدت نفسی برایم حاصل شد که من آن را توحید واقعی به حساب آوردم، به طوری که با خود میگفتم: چیزی را که عرفا سالهای سال زحمت میکشند و به دنبال آن میگردند به دست آوردهام. غافل از اینکه آن، وحدت نفس بود، نه توحید واقعی..." ( سفينة الصادقين، ص ٢٧٥و ٢٧٦)
گویا تجربه تخیلی وجدان وحدت نفس، بدون ریاضت و تمرکز و به برکت قارچها یا قرصهای روانگردان کاملا میسور است. تجربهای که در آن طبق ادعای صاحبان آن، مرز میان خود و دیگری برداشته شده سالک متوهم " بسیط الحقیقه کل الاشیاء" را بالعیان شهود مینماید. به قول امام عارفان" و ما فی الوجود الا انا"
" البته آنجا مرحلهای نیست که هرکس به آسانی به آن نایل گردد...استاد معظم جناب آقای انصاری که فرد روشنضمیر و عارف یگانهی زمان خود بود میفرمود: آقای سید علی اکبر اعمی کارش تمام شده، یعنی به توحید رسیده در حالیکه وقتی وی حالات خود را برای بنده تعریف کرد متوجه شدم گرفتار همین مرحله است...بعضی از بزرگان سالها در همین مرحله ماندهاند. نه توانستهاند از آن رد شوند و نه پذیرفتهاند که این وحدت نفس است." ( همان ص ۲۷۸)