نقدی بر یک نظر
از مقومات عرفان نظری خصوصا آنچه پیروان شیخ اکبر تصوف، بدان باورمندند، اعتقاد به وحدت شخصی وجود ذات مظاهر است؛ بدان معنا که وجود یک فرد بیش ندارد و به هیچ روی تعدد و کثرت را پذیرا نیست و ماسوای او همگی نمود، ظهور و تجلی همان واحدند و هیچ سهمی از بود نخواهند داشت.
دانشمند محترم، جناب ویلیام چیتیک در مقاله ای با عنوان" وحدت وجود در هند" تصور فرموده اند عقیده به وحدت وجود توسط مخالفان ابن عربی و اقران وی به ایشان، اسناد داده شده و اصطلاح وحدت وجود اول بار توسط ابن تیمیه جعل گردیده و چنین انتسابی به ابن عربی را ناروا پنداشته اند! و در کلامی عجیب فرموده اند که معتقَد حقیقی ابن عربی، وحدت واجب الوجود است یعنی او خداوند را واحد دانسته بر خلاف اعراب جاهلی تعدد آلهه را پذیرا نیست و اگر احیانا عباراتی گفته که موهم برخی معانی ناصواب است، به هیچ وجه مراد جدی وی نبوده بلکه وی در صدد بوده توحید ناب را در قالبی رمز گونه، استعاری و ذوق پرور به نمایش بگذارد.
این سخن تام نیست و آثار ابن عربی به وضوح چنین برداشتی را طرد میکند.
او در آثار مهمی چون فتوحات و فصوص بارها جهان بینی خود نسبت به هستی را با تمثیل و تصریح و حتی استدلال و برهان، شرح داده و جای هیچ شائبه ای را باقی نمیگذارد که از منظر وی وجود یک فرد بیش ندارد و کثرات هیچ نصیبی از بود حقیقی در قبال بود واجبی ندارد و همگی -همانگونه که گذشت- تعینات و تجلیات و تطورات همان بود صرف اند و لا غیر.
گذری کوتاه بر کلمات وی کافی است برای اثبات مدعا.
میگوید: " فالوحدة في الايجاد و الوجود و الموجود" ( فتوحات ج١ ص ٧١٥) " و اثبت الكثرة في الثبوت و انفها من الوجود و اثبت الوحدة في الوجود ( ج٢ ص ٥٠٢)
جعل اصطلاح وحدت وجود هیچ ربطی به ابن تیمیه ندارد بلکه اگر او هم به چنین معنایی تفوه کرده به دلیل احتمالا آشنایی عمیق با آثار ابن عربی، این اصطلاح را به کار برده است.
البته اینکه از منظر ابن عربی وجود و عین، واحد است نه کثیر و متعلق کثرت مربوط به عالم ثبوت و نسب و اضافات اند که نه موجودند و نه معدوم( ولو وصف و اتصاف به وجود از همه آنها مسلوب است)، سخنی است که در ادامه ادله آن به نحو مستوفی مطرح خواهد گردید...