تعریف "کانون" در فرهنگ عمید چنین آمده:
《محل گردآمدن گروهی با هدفی خاص...》
و این هدف خاص _خاصه هدفِ خاصِ کانون تئاتر_ پیش از آنکه "تئاتر" و یا "احیا"ی آن باشد، گرد آوردن گروهی از عاشقان است که داعیهی آن دارند به وُسع خود غرقه شوند در این عالم بیانتها؛ چرا که تئاتر در بیچیزترین حالت خود نیز به یک بازیگر نیاز دارد و یک تماشاگر... برتری تئاتر نسبت به دیگر هنرها به همین زنده بودنش است و جانداریاش درآویخته به جان آن دو تن؛ به جان آن "گروه". از این رو، آنچه میماند مائیم و ما _نه آنطور که دوما در سه تفنگدار همهمان را فدای "یکی" میکند، چه، نه شمایل ما به بلاگردانها میماند، نه تئاتر قربانگاه است و نه "شعار"ها را جاودانگیست_ خاصه حضور همهی ما نیاز است، حضور همهی دانشجویان "عاشق" برای تعریف آنچه تعریفش در هیچ فرهنگ لغتی نیست مگر در زندگی و آگاهی؛ برای تعریف "تئاتر"...
کانون تئاتر دانشگاه دامغان به عنوان اجتماعی کوچکتر از دانشجویان، نخست خود را مسئول آن میداند که بستری همگانی فراهم آورد؛ بستری که "عاشقان نمایش" فارغ از رشتهی تحصیلیشان بتوانند بهتر ببینند _پیش از تئاتر، خودشان را_ بیاموزند و اجرا کنند. تئاتر برای همه است؟ شاید. اما برای تلاشگرانِ "دانشجو"... مطمئنا. در این بین، رشتهی تحصیلی و از این قبیل "ما و شما" کردنهائی که به تریج قبای عاریهمان دامن میزند مجال نمییابند. از این رو تاکید کانون بر برگزاری کارگاهها و نشستهای عمومیتر خواهد بود؛ کارگاههائی با هدف آموزش مقدماتِ نیاموخته و ارتقای مقدمات آموختهشده. همچنین ایجاد روندی _که به زودی معرفی خواهد شد_ برای تمرینِ هر چه بیشتر در راستای رسیدن به "اجرا"، تحت نظر اساتید.
دومین مهم، حمایت از اجراهای دانشجوئی برای "اجرا"ئی کردن ایدههای اجرائی خلاقانه است. پرواضح که هدف، لزوما به سرانجام رساندن نیست که تمرین است؛ با این حال در بستری مناسب، به سرانجام رساندن توام با عملکردی بهتر میسرتر خواهد بود.
و در وهلهی آخر، همکاری با دیگر کانونهای دانشگاه دامغان و دیگر دانشگاهها و فعالیتهای تخصصیترِ بین دانشگاهی و فرادانشگاهی جزو اهداف تعیینشده است که به زودی جزئیات آنها اعلام خواهد شد.
امید است با همکاری یکدیگر _همکاری همهء ما دانشجویان_ و ارتباطاتی بیش از پیش سازندهتر، در مسیر سهل و ممتنعِ زندگی و آگاهی گام برداریم و "تعریف"کنندگانی شایسته باشیم 《که با اجازه عرض میکنم، داوری یک عاشق نمایش ارزشمندتر و والاتر از قضاوت یک تماشاخانه پر از بیعلم...》
هملت، بازی جاودان ویلیام شکسپیر، ترجمهء ابوالحسن تهامی/ پردهء سوم _ صحنهء دوم
@du_theatre