View in Telegram
قذافی در بیست‌وهفت سالگی از راه رسید. یک شاه پیر بیمار غایب را از میان برداشت و خود به جای او نشست. کسانی هنوز به یاد دارند که مردم ساده‌دل لیبی با چه شوق و ذوقی کودتای قذافی را پذیرا گشتند. گمان کردند که از یک حکومت کهنه ارتجاعی نجات یافته‌اند و درها به رویشان باز شده، رهبری دارند که اعتبار به کشورشان بخشیده، وجهه بین‌المللی دارد و حتی بعضی دولت‌ها از او حساب می‌برند... و قدم در راه ترقی و تجدد نهاده‌اند؛ ولی انتظاری ساده‌لوحانه بود آن نوع ساده‌لوحی‌ای که مردم گرفتار و عقب‌مانده دارند به جای نظام پیشین جریانی پیش آمد که چهل‌و‌دو سال کشید و از قراری که خبرش به بیرون می‌رسید با خشن‌ترین استبدادها همراه بود جاسوس‌گماری، بگیر و ببند، ارعاب، اختناق... که شرح آن بعدها در کتاب‌ها خواهد آمد. سرانجام هر آغازی را -هرچند شوم- پایانی است. لیبی نیز به دنبال تونس و مصر، ناگهان سربرآورد طعن روزگار این بود که چهل سال و سی سال و بیست سال بگذرد تا مردم این کشورها همان کسانی را که بر سر دست بلند کرده‌ بودند، به زیر پای بیفکنند. کسی که با ادعای رهایی‌بخشی از راه رسیده بود، مصداق این بیت سعدی قرار گرفت: چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی! بی‌جهت نبود که مردم کارد به استخوان‌رسیده چون به پا خاستند زن و مرد و کودک و پیر، سینه به جلو گلوله دادند و با دست خالی در مقابل یک کوه اسلحه که با پول خود آنها خریده شده بود، کار را به انتها رساندند. کشته قذافی گران‌ترین کشته‌ای بود که تا آن روز بر خاک لیبی افتاده بود. وقتی تلویزیون‌ها پیکر دیکتاتور را نشان دادند برهنه و بینوا، زخم‌ها بر صورت، تجسم عبرت قرن بود همه قدرت‌نمایی‌های گذشته، تفرعن‌های گذشته دود شد و به هوا رفت. صحنه آخر درگیری مردم با قذافی که او را دست به دست می‌گرداندند، حکایت از بغض متراکمی داشت. در هر حال این سؤال از مردم لیبی در ذهن می‌گذرد که: «چگونه شما طی این مدت دراز تحمّل حکمرانی را کردید که اینک از سر جان می‌کوشید تا او را از میان بردارید؟» هم اکنون در میان این مردم چه بسا کسانی باشند که با شرمندگی این سؤال را از خود داشته باشند. خیلی دیر. کو آن عمرهای تلف شده و آن منابع بر باد رفته؟ ولی لابد مردم جواب می‌دهند: چه می‌توانستیم بکنیم؟ با یک دستگاه پلیسی قهار، تبلیغ دولتی، جاسوس‌گماری، خبرکشی... روبه‌رو بودیم. از همه این‌ها گذشته، دنیا این حکومت را تأیید می‌کرد. در فرودگاه بنغازی مرتب مهمان بلندپایه پیاده می‌شد. می‌آمدند، قرارداد می‌بستند و خوشحال باز می‌گشتند. در مقابل رئیس کشور لیبی حتی با تفرعن به آنها نگاه می‌کرد، لباس محلی می‌پوشید یعنی به عرف شما و تجدد شما اعتنا ندارم. حتی ابا ندارم که اساسنامه سازمان ملل را در همان سازمان پاره کنم؛ یعنی سازوکار شما مورد قبول من نیست! این حرکات ممکن بود از جانب سران کشورهای دیگر جدی گرفته نشود، ولی سکوت آنها قرینه‌ای بر تحکیم قدرت او شناخته می‌شد. انعطافی که از جانب کشورهای قدرتمند در مورد قذافی به خرج داده شد، نمونه بود. @dr_eslaminodoushan
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily