#شعری_عجیب و فوق العاده زیبا از
#مقام_معظم_رهبری #السلام_علیک_یا_صاحب_الزمانمن از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب وکوری وغم وفرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزیکه این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روزوشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیدهء خونبار میترسم!
به وقت ترس وتنهایی،توهستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من ، لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
هزاران بار من رفتم ، ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻@dm_enghelabi