🔻ورود خجولانه یا سرافرازانه عقل به علم فقه؛ در حاشیه مباحثه سروش و علیدوست
✍علیرضا معینی
✔️مناظره و دستکم اگر بخواهم اصطلاح غزالیپسندتری بهکار برم، مباحثه، سنتی سودمند و تمرینی خردافزا و خردگشاست. نیکی و نابی آن دستکم از آن روست که موجب میشود صاحب یک یا مجموعهای از آراء و نظریات تا با ناقدان همسخن نشده است خود بهدرستی نمیداند که نظر و نظریهاش چه فرضها و پیشفرضها یا عقبات و عواقب و تبعاتی نظری یا عملی دارد که آنها را بدیهی و بیعیب میشمارد. اما وقتی اولاً نظرات خود را اعلام میکند با افرادی مواجه میشود که نظرات دیگر، پیشفرضها و فرضهای دیگر و داوریها و ارزشداوریهای دیگر در باب مدلول و منطوق سخنان خود و لذا طرف مقابل دارند و آن مفروضات نهان آشکار میشود و بسط آنها محک میخورد و دلالتهای عادی انگاشته شده در خلوت، خاصیت و خاص بودن شأن هویدا میگردد و صاحبان دیدگاه دیگر از هر کرانه و کناره به دنبال عیبی و نقصانی در نتیجه یا مقدمه میگردند و چیزی مییابند و بیان میکنند تا نظر او را ابطال کنند یا شعاع صدق آن را کاهش دهند و بر خود و صاحبنظران معلوم کنند که این آراء از کجاها به گمان خود نشئتگرفته و تا کجاها را نشانه میگیرد.
مباحثه علیدوست با سروش درباره عقل و شرع نیز از همین جنس است؛ هم مقدمات و نتایج نهان و عیان آراء خود و همفکرانش را بر آفتاب میافکند هم مقدمات و نتایج آراء سروش و موافقان با منظومه فکری او را...
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
🆔 @dinonline