آیا تا به حال به این فکر کرده بودید که وقتی می گویید: «رستوران بین راهی» یا یک کارگاه بین راهی... یا تعمیرگاه بین راهی، آن مکان «بین راهی» برای شما «بین راهی» و برای صد ها یا هزاران مردم آن روستا و شهر کوچک یا آبادی، جایی که شما به آن «بین راهی» می گویید، «خانه» است.
جنبش های اجتماعی در مسیر تکامل خود چنین حالتی دارند. گاهی عده ای در این مسیر پیاده می شوند، آن جا خانه آن هاست. برای شما بین راهی و یک کوره ده و آبادی است. از دید شما یک جای متروک وسط کوه و بیابان و برهوت و از دید آن ها نقطه ای است که در آن دیگر حس سفر ندارند.
گاهی هم برخی در مسیر دچار سانحه می شوند. گاهی هم برخی شیادان و دزد ها سوار اتوبوس شده اند تا دیگران را تیغ بزنند. شاید در متن های تاریخی و داستان ها خوانده باشید که در گذشته عده ای دزد (طرار) همراه قافله های مسافران می شدند فقط برای دزدی از آن ها. حتی گاهی برخی از همدستان راهزنان بودند و برای پی بردن به میزان مال و مسیر حرکت قافله با آن همراه می شدند.
مقصد ما آن جایی است که آرمان و گفتمان ما نشان می دهد. اشکالی ندارد کسی بین راه پیاده شود و دمی بیاساید. اما نمی پذیریم که دزد و راهزن با ماه همراه شوند.