✍ بهروز زواریان
🔔 زنگها بانگی بلند و لاینقطع بر آوردند تا در بحبوحه فاجعه برابری، یکصدا بگویند زنده باد آزادی، زنده باد اشرافیت، زنده باد الکسی دوتوکویل[...]
▪️حافظان بوروکراسی یا نوکران و مستخدمان حقوقبگیر دولت مدرن اگر آزادی میخواهند باید با خروج اختیاری از بوروکراسی دولت مدرن با همچون تیغ بر گردن این اژدهای هفت سر کشیده شوند، نه اینکه با تلفکردن عمر در چنین ساختاری، در آن واحد آزادی طلب کنند.
▪️بله! آزادی و فقط آزادی است که میتواند تباهیهایی را که سرشت این جوامع مدرن بوروکراتیک هستند از میان بردارد و فقط آزادی است که میتواند اعضای این جامعه را از انزوا درآورد که درون آن، یک شخص فقط سرگرم امور شخصی خودش است و به دیگران کاری ندارد؛ زیرا فقط آزادی است که انسانها را به تماس با هم وامیدارد و به آنها احساس عضویت فعال را در جامعه میبخشد و فقط در جامعه شهروندان آزاد است که هر انسانی میتواند با دیگر شهروندان نشست داشته باشد، به گفتههای آنها گوش فرا دهد و با آنها تبادلنظر کند تا سرانجام به توافقی درباره مصالح همگانی دست پیدا کنند. نهایتا، آزادی است که میتواند اذهان انسانها را به فراسوی مالپرستی محض و تنگنظریهای شخصی سوق دهد. اما مگر دولتهای مدرن که ذاتشان سلب آزادی است، با اختیار آزادی را هبه میکنند؟
▪️در راستای پاسخ به این پرسش، اندکی تأمل کافی است تا دریابیم در بطن دولتهای بوروکراتیک مدرن [لویاتان] - که هیچ نیرویی به استثنای نوکران حقوقبگیر دولت باقی نمانده است، یعنی کسانی که حیاتشان به حفظ بوروکراسی گره خورده است که از قضا برای زندهماندن و ادامه حیات انگلی خودشان نیز باید حافظ آن بوروکراسی باشند - آزادی کجا محقق شده است یا میشود؟ به عبارتی، مگر میتوان چندین دهه از عمر را به عنوان نوکر حقوقبگیر دولت تلف کرد و سپس اذعان کرد من آزاد هستم؟! قطعا خیر و اما بله، پاسخم مثبت است؛ یعنی کورسویی از امید برای تحقق و تعین آزادی بر این مبنا باقی مانده است که کسانی که آزادی میخواهند، در درجه نخست، به عنوان حافظان بوروکراسی که چون خون حیاتبخش در رگهای این اژدهای هفت سر جاری هستند، باید تصمیم بگیرند با کشیدن تیغ روی شاهرگهای گردنهای این اژدها، زیر پای او را به نحوی خالی کنند که همه سرهای این اژدهای هفت سر با هم بر زمین سفت کوبیده شوند تا اطمینان حاصل کنیم همه علائم حیاتی آن مطلقا از بین رفتهاند.
▪️در همین راستا، آن یگانه دوران، الکسی دوتوکویل، چه قدر زیبا شرایط اسفبار حاکم بر این جامعه را هنگامی بیان کرد که میرفت همه نیروهای تحدیدکننده قدرت و جانپناههای کهن آزادی - به معنای متعالی آن و نه درک مبتذلی که امروز در مورد آزادی وجود دارد - به وسیله این نیروی جبّار/ستمگر و مطلقه دموکراتیک جدید به خاک و خون کشیده شوند : «درست است که جوامع دموکراتیک آزاد نیستند،
هرچند ممکن است کامروا، بافرهنگ، جذاب و باشکوه باشند و در تسطیح تودهایشان احساسی از قدرت نهفته باشد.» اما: «به راستی باید تا آنجا پیش رفت و گفت در هرکجا که برابری و ستم همزیستی داشته باشند، تباهی مداوم معیارهای اخلاقی و ذهنی یک ملت، واقعا اجتنابناپذیر است.»
▪️علاوه بر این با توجه به آنچه گفته شد، کسانی را که هیچگاه نوکر دولت نبودهاند و نتوانستهاند از محل رانتهای ذاتی دولت بوروکراتیک مدرن منفعت ببرند، سرزنش نباید کرد؛ آنها زندگی خودشان را باختهاند، اما به پرشُمار مدافعان و حافظان بوروکراسی به اصطلاح مدرن که تنها هنرشان ثبت ورود و خروج به ساختمانهایی است که شیوه معماری آنها در ساختن قوطیهای سر به فلککشیده اما بیمعنا به قدمای فرهیخته ما باخته است؛ آنها - یعنی حافظان بوروکراسی دولت مدرن - همان ستمگران و خودکامههایی هستد که به آزادی احترام میگذارند، اما تفاوتشان با کسانی که هیچ وقت در برابر دولت مدرن سر خم نکردند و برده آن نبودند و نخواستند آلوده به کثافت رانت شوند، صرفا در این است که این ستمگران و خودکامگان دوره برابری، آزادی را فقط برای خودشان میخواهند.
❄️ نهایتا، کسانی که در اقصینقاط دنیا به این افتخار میکنند که به عنوان مثال، یک سرپرست و رئیس اصطبل اسبهای شاهان توانسته است با همراهی نیروهایش با دورزدن قانون دولتی مدرن را بنا کند، به این افتخار میکنند که همه نیروهای تحدیدکننده قدرت را به خاک و خون کشیدیم و دولتی بنا کردیم که از عرش تا فرش یک نیرو بیشتر ندارد؟ - رعیت سابق یا شهروندی مدرن که سر موعد، طی انتخاباتی خونین که به عنوان یک عامل و نه همه عوامل، جز ناشی از سرکوب آن به اصطلاح احزاب نبود، همان کسانی را نابود کرد که او را مدرن وابسته به مرکز کردند. این، حدِّأقل برای کسانی که برده دولت نیستند افتخار نیست و نمیتواند باشد، بلکه یک ننگ ابدی است.
https://t.center/denkenfurdenken