پُرم از بعدازظهرهای تنهایی
پرسه می زند دلتنگی در دل بیتابم
چشم می دوزم به راهی دور
در خیالی آنسوی فاصله ها
خیالی که از عشقی ناب سرشارست
بوی
باران فرا می خواندم
به غروبی دلگیر
و آسمانی که رنگ غم نبودنت را گرفته
قدم می گذارم
بر دشت شقایق های سرخ دلواپسی
عاشقانه هایم را
برایت می سرایم
فریاد می زنم دوست داشتنت را
در پشت دیوارهایی از سکوت
فریادی که همچون بغضی غمگین
در گلوی تبدارم خفه می شود
نفسهایم به شماره می افتد
در نبض پر تلاطم خواستنت...
کاش بیای ای عشق
که منم عاشقی از جنس انتظار
چشم به راه امیدی محال
برای ظهور چشمانت
که شاید
در آنها ببینم دلدادگی و شیدایی ات را....!!!
#باران_مقدم#ادبی_هنری_موسیقی♡
@delvazheh_ha.