.
خاطره
به مناسبت سالگرد خروج محمدرضاشاه از ایران
۲۵ دی ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
از پیرامون ماه مهر سال ۱۳۵۷ بود که رفتار آدمها با همدیگر عوض شد.
تا پیش از آن مهمانیها و شبنشینیها سرشار مهر و راستی بود. هر کس از دنیای خودش سخنی به میان میآورد و دیگران میشنیدند. دنیاهای آدمها به اندازه شمار ایشان زیاد بود و گونه به گونه. کسب و کارها متنوع بود و هر کس یک سخن از کسب و کار خودش که میگفت، شب با شادی و خوشی سر میشد.
یاد دارم، و خوب یاد دارم، که کمابیش از همان سرآغاز پاییز آن سال بود که روابط آدمها یکباره دیگرگونه شد. دیدارها بیشتر به ستیز میانجامید. معروف شد که بگویند فلانی شاهی است، و فلانی خمینی.
یک دسته از اقوام و خویشان بر راهی میرفتند که تا بدان روز میرفتند. دسته دیگری پیدا شدند که راه خود را از راه قدیم جدا کردند و صاحبان ادعاهایی شدند. از اوضاع و احوال مملکتی بد میگفتند و خبرها در مشت داشتند از مملکتی که قرار است بسازند و سرشار داد و آسایش باشد. شمار این دسته هر روز بیشتر میشد.
آن دسته که بر راه قدیم میرفتند بهتر میدیدند در برابر آن تندیها که برخاسته بود خموش بمانند.
صفا و مهربانی از دنیای همه ما رفت. دیدارهای گرم و صمیمی قدیم کمتر شد. هر بار که دور هم گرد میآمدیم سخنان سیاسی برپا میشد و کار به بگومگوهایی میکشید که در انجام همگی دلچرکین از هم جدا میشدند.
شبها دیگر شب دوستی و خاطره خوش نبود و با خوشی و شادی به سر نمیرسید.
از روز ۲۶ دی ماه که خبر رسید شاه مملکت رفته، کفه آنان که مدعی بودند دنیایی نو برپا خواهند کرد سنگین شد. از آن به بعد دیگر کمتر کسی در برابر آنان درایستاد. توفانی در خانوادهها افتاد که مگر به چشم نمیبینید که مملکت درهم پاشیده و شاه مملکتش را واگذاشت و رفت. دیگر جای سخنی نمانده بود.
خانواده و محیط دوستی و خویشاوندی یکسر به تصرف سیاست درآمد. روابط خانوادگی کمتر و کمتر شد. پیامهایی ردوبدل میشد که بدین معنا بود: دیدید گفتیم؟ شد همان که ما میگفتیم. شما باید فکری برای دین و دنیای ویران خودتان بکنید.
چنین تا توده مردم سیاسی شد و سیاست تودهای روابط خانوادگی را تسخیر کرد. همه خبره سیاست شدند.
هنوز هم که شده همین نوع روابط بر محیط خانوادهها چیره است.
نسلی بار آمده که نمیداند در مهمانی خانوادگی و در شبنشینی قدیم اصلا کسی سخنی جز از کار و پیشه و زندگی خودش نمیآورد.
امروزیها مزه خوش مهربانی و صفای دوستیها، دیدارها و شبنشینیهای قدیم را نچشیده و نمیدانند.
شبنشینی در شبهای یکدلی و یکرنگی. شبهایی که درها و پنجرههای خانهها به آسمان باز میشد.
https://t.center/dejnepesht4000