.
هربار که می گویی:
" لبخند
به زیباییِ عکس های تو
زیباییِ دیگری اضافه می کند "
پرت می شوم به اولین عکس زیبا
و فراموش کردنِ بعضی چیزها
انگار که خیس نشدن سنگ های کف رودخانه باشد
یا پاییزهای بدون بارانِ شمال
روبرویم ایستاده بودی
با چشم هایی که لبخند مرا می خواست
و من به اولین عکاسی نگاه می کردم
که نمی توانستم شوق لب هایم را از او پنهان کنم
و لبخندهایی
که نگاه های تو را از آنِ من ساخته بود
تو روبرویم ایستاده ای
و پرت شده ام به اولین عکس زیبا
انگار که اولین بار به قله رسیده باشم
خاطره ی اولین فتح را
چگونه می توانم از یاد ببرم؟