دنیای منی
تو اومدی و من فهمیدم
وقتی یکی هست که دوستت داره
دنیا، چه دنیای خوش اب و رنگی میشه
فهمیدم که هیچ غروبی نمیتونه دلگیر باشه
که دیگه چشمم جز نیمه پر لیوان
هیچ چیزی نمیتونه ببینه
فهمیدم من چقدر قشنگ تر و سرمست تر شدم
که میشه چند ساعت با یکی هم صبحت شد
ولی اونقدر غرق جذابیت لبهاش
و تن صداش شد
که اصلا نفهمی چی ها گفته
تو اومدی و من فهمیدم
میشه برای یک نفر هر روز چند بار ضعف کرد و مرد
ولی با بودنش کنارت دوباره از نو زنده شد
تو اومدی و من اروم و ریز، زیر لب میگم:
اخه تا الان کجا بودی؟ چرا زودتر ندیدمت؟! 💓