انسان و طبیعت
بشریت نتیجه رابطه تکامل یافته انسان با طبیعت است، تعاملی طولانی مدت و تجربه جهان طبیعی. احساسات ما، هیجانات ما، نیروی عقلانی ما و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیر انسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است. علاوه بر این، سلامت جسمی و روحی ما، بهره وری و رفاه ما در گرو استمرار این رابطه با طبیعت است؛ حتی اگر دنیای امروز به طور فزایندهای تبدیل شده است به دنیای مصنوعی و ساخته شده.
وابستگی ما به طبیعت صرفاً برای تأمین مواد اولیه، آب پاک، خاک حاصلخیز و دیگر خدمات اکوسیستمی ضروری نیست، از این اساسیتر بر احساسات، تفکر، ارتباط خلاقیت، توانایی حل مشکل، بلوغ، شکل دادن به هویتی مطمئن و معنیدار و یافتن معنا و هدف زندگی ما اثر عمیقی دارد.
در صورتی که خارج از محیطی زندگی کنیم که در آن تکامل یافتهایم؛ هرگز کاملا سالم و راضی نخواهیم بود: بسیاری از چیزهایی که ما در مقام انسان ارج مینهیم و عزیز میداریم- ظرفیتمان برای مراقبت کردن، استدلال کردن، عشق ورزیدن-به روابط متنوعمان با طبیعت وابسته است. این اعتماد به طبیعت مربوط به خاستگاه زیستشناختی ما به عنوان یک گفته است: ما در جهان طبیعی تکامل یافتهایم نه در یک جهان مصنوعی انسان ساخت. بیش از 99 درصد تاریخ بشر صرف سازگاری و انطباق واکنشهای گونه ما با محیط طبیعی برای تضمین بقایمان شده است که تکامل حواس، عواطف، نیروی عقلانی و روح ما را هدایت کرده است.
طبیعت نه فقط باقیماندهای از زندگی ما یا چیزی بی ربط با آن نیست، بلکه تمایل ذاتی ما برای پیوستن به آن از نظر جسمانی، سلامت روان و رفاه، حیاتی به نظر میرسد.
این وابستگی به طبیعت ظرفیت های ما را در { احساس، استدلال، تفکر، حل مشکلات، کشف، خلق کردن و سالم زیستن} شکل بخشیده، قالب زده و گسترش داده است.
ما چه کشاورز باشیم چه جنگلبان، چه سرمایه گذار یا استاد دانشگاه، چه کار ذهنی داشته باشیم چه کار یدی در هر حال امنیت و بقایمان به کیفیت روابطمان با طبیعت وابسته است.
زندگی در تعامل مثبت با طبیعت از ظرفیت زیادی برای غنی شدن و پاداش دادن برخوردار است. راشل کارسون نویسنده و زیستشناس به شیوایی اشاره کرده است:
« حفظ و تقویت حس شگفتی و حیرت از بازشناخت چیزی فراتر از مرزهای تجربه انسان، چه ارزشی دارد؟ آیا پژوهش و تفحص در طبیعت صرفاً روشی لذتبخش برای گذران ساعات طلایی است؟یا چیزی عمیقتر در آن نهفته است؟ اطمینان دارم که چیزی ژرفتر وجود دارد، کسانی که در این میدان میجنگند در میان زیبائیها و اسرار زمین هرگز در زندگی تنها و افسرده دیده نمیشوند. منبعی شفابخش و بیپایان در این توسلهای تکراری به طبیعت میدرخشد.»
متأسفانه جامعه مدرن رابطهای خصمانه با طبیعت در پیش گرفته است. این تعارض به مجموعهای از چالشهای ژرف اجتماعی و زیستمحیطی منجر شده است: از میان بردن تنوع زیستی در سطح وسیع، تقلیل گسترده منابع، گسترش آلودگیهای شیمیایی، تحلیل بردن اتمسفر و کابوس تغییر مصیبتبار اقلیم و در نهایت پدیدار شدن مشکلات بزرگ مربوط به سلامت و کیفیت زندگی و حتی بحران روحی بشر. این چالشها حاصل جامعه معاصری است که خواسته یا ناخواسته کلید رابطه خود با دنیای اطرافش را گم کرده است.
▪️منبع:
[کتاب حق مادرزاد؛انسان و طبیعت در دنیای امروز، نوشته ی استیون کلرت، ترجمهی عبدالحسین وهابزاده، سید مصطفی چشمی و روشنک شهریاری؛ انتشارات فرهنگ نشرنو با همکاری نشر آسیم،نوبت چاپ: اول، ۱۴۰۰]