View in Telegram
از مبادی اخلاقی حکمرانی کهن مقدمه بخش «این همه هیچ است چون می‌بگذرد تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار» سعدی که در همسخنی با فردوسی، پیوسته از مبادی اخلاقی حکمرانی می‌گوید و برای متوجه‌ساختنِ حکّام به شایست‌ونشایستِ فرمان‌راندنْ از هیچ زنهار و هشداری فروگذار نمی‌کند، در مطلع این قصیده از سببِ بنانهاده‌شدنِ شهنامه‌ها تفسیری به دست می‌دهد تا هم مبانی اخلاقی حکمرانی را، که منطوی در شهنامه‌هاست، توثیق و استوار کند و هم از سبب سخن‌سرایی خود بگوید؛ چون سبب بنیان‌یافتنِ شهنامه‌ها، چنان که سعدی تفسیر می‌کند، همان سبب بنیان‌یافتنِ بوستان و بسیاری از قصاید و مواعظِ او در تعلیم و تأدیب و تحذیر حکام است: بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا درنبندد هوشیار ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار اینکه در شهنامه‌ها آورده‌اند رستم و رویینه‌تن اسفندیار تا بدانند این خداوندان ملک کز بسی خلق است دنیا یادگار این‌همه رفتند و مای شوخ‌چشم هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار ای که وقتی نطفه بودی بی‌خبر وقت دیگر طفل بودی شیرخوار مدتی بالا گرفتی تا بلوغ سروبالایی شدی سیمین‌عذار همچنین تا مرد نام‌آور شدی فارِس میدان صید و کارزار آنچه دیدی بر قرار خود نماند وینچه بینی هم نماند برقرار دیر و زود این شکل و شخص نازنین خاک خواهد بودن و خاکش غبار گل بخواهد چید بی‌شک باغبان ور نچیند خود فروریزد ز بار این همه هیچ است چون می بگذرد تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار نام نیکو گر بماند زآدمی به کزو ماند سرای زرنگار سال دیگر را که می داند حساب یا کجا رفت آن که با ما بود یار؟... (سعدی،۱۳۸۵ کلیات چاپ هرمس: ۹۶۴) https://t.center/daftarebastan
Telegram Center
Telegram Center
Channel