▫️لوح سپید
موضوعات مطرح شده در کتاب «لوح سپید» از سنخ روانشناسی تکاملی است و روانشناسی تکاملی ترکیبی از دو علم زیستشناسی تکاملی و روانشناسی شناختی است که مکمل همدیگر برای شناخت رفتار انسان هستند تا به زعم خود به توصیفی علمی و کاملی از ماهیت انسان و نحوه رفتارش دست یابند. روانشناسان تکاملی مغز را به مثابه ماشینی فیزیکی تلقی میکنند که برنامهای به نام ذهن را اجرا میکند.
نظریه «لوح سپید» از معروفترین نظریههای علوم روانشناسی کلاسیک است که درحوزههایی نظیر آموزش و پرورش، تربیت کودکان، سیاست عمومی، زبانشناسی و... تاثیر زیادی داشته است. استیون پینکر دراین کتاب به نقد و البته بیش از آن به رد این نظریه مهم میپردازد. او هم رای با دیگر دانشمندان علوم شناختی معتقد است که ذهن همانند یک ماشین کار میکند و کارکرد آن بر اساس یک نظریهی محاسباتی پیچیده است که از قوانین مشخصی پیروی میکند. اما پینکر معتقد نیست که انسان از خلا برآمده و در ارتباط با جهان بیرون و محیط پیرامونش شکل میپذیرد. بر خلاف او تا سالیان بسیار رفتارگرایانی همانند اسکینر و همکارانش، نقش ذهن و استعداد را به بهانههایی از قبیل این که اینها را نمیتوان اندازه گرفت و علمی نیستند، نادیده میگرفتند و معتقد بودند با تغییر محیط میتوان در انسانها توجه به ساختار ژنتیکی را بررسی کرد. اما، پینکر عقیده دارد هم محیط و هم توارث ژنتیکی در شکلگیری آنچه انسان مینامیم نقشی دارند.
در این کتاب پینکر سه نظریه مهم در مورد ذات بشر را که صدها سال است مطرح شده به چالش میکشد. نخست، نظریهی معروف جان لاک در باب «لوح سپید»؛ دوم، نظریه ژان ژاک روسو در مورد «وحشی نجیب» و سوم، دیدگاه رنه دکارت که آن را طعنهوار به نقل از گیلبرت رایلی، «شبح در ماشین» مینامد. جان لاک مدعی بود که آگاهی از تجربه میآید و با این نظریه به جنگ اشرافیتی رفت که مدعی بود لیاقتش برای اشرافی بودن ذاتی و موروثی است. لاک با این استدلال معتقد بود که انسانها شبیه به هم هستند و حق و حقوقی برابر دارند. به همین دلیل او فرضیه لوح سپید را مبنای استدلالش قرار داد. در همان دوران ژان ژاک روسو معتقد بود که انسانهای اولیه در وضعیتی آرام و در صلح و آشتی به سرمیبردند و گسترش تمدن غربی و هجوم اروپاییان به مناطق دیگر این تعادلی و وضعیت اولیه را برهم زده و انسانها را آزمند و حریص بدخو بارآورده است. رنهدکارت هم انسان را ماشینی بامکانیسم و سازوکاری مشخص و تدوین یافته تصور میکرد که روحی غیرمادی در جسم او حلول کرده و ذهن را اساسا به دو بخشی مادی و غیرمادی تقسیم میکرد. پینکر این سه نظریه تجربهگرایی، رمانتیسیسم و دوگانهانگاری را شالودههای اصلی عقایدی که درباب ذات بشر و فهم برآمده از آن که مدعی است بشر فاقد ذات است، میداند.
در نقد این نظریهها، استیون پینکر حرفها و مثالها و شواهد تجربی زیادی دارد. پینکر مینویسد که براساس نظریات بیشتر جامعهشناسان کلاسیک، سنتها و مناسبات و رفتارهای اجتماعی جوامع گوناگون از قبیل جنسیت، نابرابری و حتا بیماری، «برساخته»ی همان جوامع هستند و چیزی طبیعی نیستند، اما آنها غریزه و توارث ژنتیکی و استعداد را نادیده میگیرند و میخواهند با تکیه برهمین ادعا رؤیای کمالپذیری انسان را با «مهندسی اجتماعی» عملی کنند. برخلاف آنها پینکر بر این باور است که ذات بشر برخاسته از برهمکنش پیچیده و تودرتویی از توارث ژنتیکی و اثرات محیطی است.
لوح سپید شامل فصولی متعددی است و در مقدمه آن پینکر اشاره میکند که در فصول ابتدایی کتاب به تشریح نگرانیهای برخاسته از شیوه نقد خود و نظریههای خود و همفکرانش پرداخته و در فصولی میانی به راهکارهای فرونشاندن این نگرانیها اشاره میکند و درفصول پایانی به قول خود این وعده را میدهد که مفهوم ذات بشر از دیدگاه او چگونه میتواند به درک ما از زبان، اندیشیدن، حیات اجتماعی و اخلاقیات غنا ببخشد و چراغ راه تعارضات موجود بر سر مفاهیمی همچون سیاست، خشونت، و تربیت فرزند باشد. با این اشارات، لوح سپید در زمره پرمحتواترین کتابهایی است که تا به امروز در این زمینه به فارسی ترجمه شده است. به علاوه، استیون پینکر از آن دست دانشمندانی است که قدرت قلم بسیار خوبی دارند و گواه آن جایزه پولیتزری است که این نویسنده دریافت کرده است.
📍 سفارش کتاب
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت