با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سرماخورده بودم، زرد و لاغر شده بودم. سرم گیج میرفت. عمو قاسم مرا برد پیش دکتر پورحسینی که سرِ فلکهٔ مشتاق مطب داشت… دو روز که دواها را خوردم، حالم بهتر شد… وقتی دیدم حالم بهتر شده، یواشکی بقیهٔ داروها را بردم داروخانه: ـ اینها رو نمیخوام، بهم نساخته. پولشونو میخوام. ـ داروی نیمخورده پس نمیگیریم. کنار داروخانه ایستادم و گردن کج کردم و از جایم تکان نخوردم. داروخانهچی حرص میخورد: ـ بده به من. بقیهٔ داروها را برداشت و حساب کرد. پولی گذاشت کف دستم. خوشحال پریدم بیرون. کتاب جلدپاره و کندهٔ «سلام بر غم»، نوشتهٔ فرانسواز ساگان، را خریدم به سه قران، و بعد رفتم به سینما. (شما که غریبه نیستید. هوشنگ مرادی کرمانی. تهران: معین، ۱۳۸۹، ص ۲۸۲–۲۸۳) #پرسه_در_متون @cheshmocheragh
در مدرسه هرکس تکهای نان توی کیفش دارد؛ باید مواظبش باشد که بچهای سراغش نرود. زنگ تفریح، بچهها نانهایشان را برمیدارند و میروند گوشهای سق میزنند. شرطبندی و بردوباختها سرِ «نان» است. محمود، پسر دژند، تکهنانی تو کیفش دارد. با او شرط میبندم که شیشهای نفت بخورم و نان بگیرم. نفت توی شیشهای کوچک است. نان بوی خوبی دارد. مادرش پخته. روی نان زیره و سبزی کوهی و سیاهدانه زدهاند. شیشهٔ نفت را سر میکشم. بوی نفت توی دماغم میپیچد. نفت را قورت میدهم؛ میرود پایین. دلم آشوب میشود؛ میخواهم بالا بیاورم، نمیتوانم. نفت از گلویم بالا میآید؛ میآید تو دهانم؛ قورتش میدهم. نفت همراه آب دهانم برمیگردد تو گلو و معدهام. بچهها نگاهم میکنند. حالم بد میشود. مینشینم، سرم گیج میرود. به دیوار تکیه میدهم. محمود دستپاچه میشود. نانش را توی دستم میگذارد: ــ بیا بخور. شرط رو بردی. (شما که غریبه نیستید، هوشنگ مرادی کرمانی، تهران: نشر معین، ۱۳۸۴، ص ۱۲۵) #پرسه_در_متون @cheshmocheragh
#هوشنگ_مرادی_کرمانی در ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستایی از توابع کرمان به دنیا آمد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ ترجمهٔ زبان انگلیسی از دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران گرفت. شهرت این چهرۀ ماندگار به خاطر داستانهایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشتهاست. برخورداری از نثر روان، کاربرد ضربالمثلها، و پرداختن به واژهها و آداب و رسوم محلی از ویژگیهای آثار اوست. برخی آثار او عبارتاند از: خمره، آبانبار، مجموعهقصههای مجید، بچههای قالیبافخانه، چکمه، تنور، مهمان مامان، شما که غریبه نیستید، ته خیار. او برندهٔ چندین جایزه شدهاست، ازجمله جایزهٔ دفتر بینالمللی کتابهای نسل جوان، جایزۀ مارتینی و جایزهٔ جهانی هانس کریستین آندرسن. برخی از داستانهای مرادی کرمانی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، سوئدی، اسپانیایی، هلندی، عربی، و ارمنی ترجمه شدهاست و از روی برخی از آنها فیلم و مجموعۀ تلویزیونی ساخته شدهاست. مرادی کرمانی در سال ۱۳۸۲ عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی شد. @cheshmocheragh
شانزدهم شهریورماه زادروز #هوشنگ_مرادی_کرمانی، نویسندهٔ داستانهای کودکان و نوجوانان است. زادروز این چشموچراغ ادبیات کودک و نوجوان گرامی باد! @cheshmocheragh