🐺 دو اصطلاح گرگی!یکی از مواردی که شاید بسیاری از ما امروزه
واژهای برایش سراغ نداشته باشیم «آشتی ظاهری» و «آشتی مصلحتی» است که چندان حق مطلب و عمق کدورت و اجبار را ادا نمیکند؛ اما
«گرگآشتی» اصطلاحی است که از گذشته برای این مواقع بهکار میرفت. این
واژه در فرهنگهای لغت چنین تعریف شدهاست: «آشتی ظاهری که دلهای طرفین در باطن بر کینه و دشمنی باشد؛ صلح و سازش از روی مکر و نفاق». چند نمونه از کاربرد این اصطلاح:
دشمنانِ خویش را قهر کردیم، و صواب آن است که گرگآشتیای کنیم و بازگردیم. (
تاریخ بیهقی، قرن ۵)
الهی! ای دیرخشم زودآشتی، بنده را در ناامیدی نگذاشتی. با ما مکن گرگآشتی (
رسائل خواجه عبدالله، قرن ۵)
ز عدلش میش و گرگ اندر حوالی/ بههم گرگآشتی کردند حالی (
الهینامۀ عطار، قرن ۶)
هیچکدام را مجال آب گذشتن نبود. جمعی در میان آمدند و گرگآشتیای کردند. (
جغرافیای حافظ ابرو، قرن ۹)
هر دو طایفه، یکی برای فرصتِ افزایش قوت دریایی، دیگر بهجهت تسلی عامۀ مُلک که رغبتِ کلی به صلح بهامید ارزانیِ اشیا داشتند، بنای گرگآشتی گذاشتند. (
سفینۀ طالبی، قرن ۱۳)
اصطلاح دیگر
«گرگآشنایی» است که همان «دوستی مصلحتی» باشد؛ یعنی «دوستی از روی فریب و نفاق و مکر و حیله». برای این اصطلاح تنها یک شاهد یافت شد: مکن قصد جفا گر باوفایی/ ز سگطبعی بُوَد گرگآشنایی (
سعادتنامه، منسوب به ناصرخسرو، قرن ۵)
عطار نیز در
اسرارنامه، در حکایتی از دوستیِ بیفرجام گرگ و روباه،
«گرگآشنا» را در معنی دوست مصلحتی بهکار بردهاست: اگر از چَهْ برون آیی تو را بِهْ/ در این صحرا چو من گرگآشنا بِهْ!
برخی فرهنگها مانند
بهار عجم و
رشیدی، احتمالاً بهدلیل نیافتن شاهد مثال، گرگآشتی و گرگآشنایی را مترادف دانستهاند.
منابع:
فرهنگ فارسی عمید؛
فرهنگ فارسی معین؛
برهان قاطع،
فرهنگ نفیسی (فَرنودسار)؛
فرهنگ بهار عجم؛
فرهنگ رشیدی؛
سفرنامۀ ناصرخسرو (بهکوشش محمود غنیزاده)؛
دیوان قصاید و مقطعات حکیم ناصرخسرو (بهکوشش تقیزاده، مینوی، و دهخدا، مطبعۀ مجلس، ۱۳۰۴–۱۳۰۷)؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#واژه_پژوهی@cheshmocheragh