View in Telegram
راه می‌روی پاهات در تنم سیخ می‌شوند انبوه درد در پهلوگاهت یله کرده‌‌ لرز آغشته به تب در جانت تنوره می‌کشد و آفت زخم‌های کهنه را باز می‌کند همچون اخگری بر آتش از تو پنهان نیست عقابی پنجه‌هایش را در سرم فرو می‌کند و ناخن‌هایش سیلابی از خون مردگی بر سیاه‌چاله‌های درون می‌کشد چنان‌که که از حفره‌ها مه بلند می‌شود عمیق از عمق فاجعه بوی وحشتی می‌آید که مثل جنون زخم‌ها را چریک می‌کند قسم به ریسمانی که گردنم را در شیارهای درون جا کرد هیچ کس تاوان تاویل درد نبود آشیانه‌ای که بر فراز آسمان نشست سایه‌اش را تاریکی می‌گسترد و پرهاش چشم‌های جغدی را می‌آزارد اکنون سهمیه‌ام از تعاملات، رفتن بود مرگ با بقچه‌‌ی اندوه بر شیارهای این خاک نسبتی چندگانه دارد در گوش‌هات عمیق‌تر پنبه بگذار ترس‌ها آفت زبانی‌ست و مقعدش سیاهی فرورفتگی در زمان بیرون سهو اما بی‌رنگ درون خلاء‌ای آبی‌تر رنگ چشم‌هات سیلانی از دریاست وحشت پرندگان را می‌بینم که دایره‌وار بر راس می‌چرخند تو که شانه‌هات را عریض پهن کرده‌ای غصه‌هات را دلمه بپیچ اکنون شکارچی‌ای هستی که از مطلع شب موهات قلاب‌گیر آسمان شده است ستاره‌ای را دور خود گرد آورده‌ای اکنون بر کدام مرصع خشک شده خشونت باروت را حمل بر اصوات کرده‌ای که مبادا رد خون پایت را بگیرد از جنون بیدار تمام شانه‌هایت را برق گرفته است و آغوشت پر از طعمه‌هاست خونی پُر پیه‌ زیردندان‌هات خوابیده غروب ردایش را که بر تن کرد از هیبت‌اش تمام پرندگان به خلسه رفتند حتی گربه‌ای که از دیوار بالا رفت تمام اقتدارش لیسیدن دست‌ها‌ی تو بود #نبیه_آل_کثیر مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو @cherouu   تلگرام 🟡⚪️🟡 cherouu.ir   سایت ⚪️🟡⚪️ Cherouu11 اینستاگرام 🟡⚪️🟡 #مجله_الکترونیک_چرو #مجله_مستقل_ادبیات #شعر_پیشرو #شعر_آزاد
Telegram Center
Telegram Center
Channel