View in Telegram
زبانه‌ی آتش را می‌بینید؟ تلافی‌جویانه همان‌که دستان صاعقه را به انگشتان نوک تیز  این درخت رساند من بودم باید تاوان در آغوش کشیدن پرنده‌هایم را پس می‌داد هراس انسان را می‌بینید؟ آن سایه‌ای که نیمه‌های شب از پشت پنجره‌ها می‌گذشت آن صدایی که از ظرف‌ها برمی‌خواست بی آنکه کسی در خانه باشد بانی تمامی جابه‌جا شدن اشیا ناپدیدشدن‌ها من بودم باید تاوان تبعید کردنم از جنگل از رودخانه از کوهستان‌هایم را پس می‌داد من شبحم حاضر و غایب می‌توانم جادو کنم و اراده اگر کنم از درون این شعر می‌توانم یک دشت پر از لاله را بیرون بیاورم و با یک اشاره صدها شیر گرسنه را تبدیل به بارانی از پروانه کنم از حفره‌ی لانه‌ی مارها صدای تنبور بیرون بیاید مرداب‌ها بوی میخک بگیرند و می‌توانم کاری کنم که دختران باکره بی‌همخوابگی از دهانشان اسب به دنیا بیاورند اما شما را که هر چه را که نمی‌بینید کتمان می‌کنید و هر چه را که می‌بینید، التماس به حال خودتان رها کرده‌ام مثلا همین دیروز پیرمردی که داشت چین افتاده روی پوستش را در آینه باور می‌کرد در یک چشم‌به‌هم‌زدن جوان کردم و پیش از افتادن اولین اشک شوقش او را کشتم باید تاوان پذیرفتن مرگش را پس می‌داد تاوان نپذیرفتن نامیرایی #محمد_علی_نوری مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو @cherouu   تلگرام 🟡⚪️🟡 cherouu.ir   سایت ⚪️🟡⚪️ Cherouu11 اینستاگرام 🟡⚪️🟡 #مجله_الکترونیک_چرو #مجله_مستقل_ادبیات #شعر_پیشرو #شعر_آزاد
Telegram Center
Telegram Center
Channel