View in Telegram
📌سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ آدم‌ها در فهم نوشته‌هایم به خطا می‌رفتند. گمان می‌کردند من برای تغییر و مطالبه می‌نویسم؛ وقتی از دردها و رنج‌هایم می‌نوشتم. همین بود که بعد از نوشتنم درباره‌ی تنهایی و فراموشی به عنوان ارمغان بیماری فوج پیام‌ها و پیامک‌ها می‌رسید که درباره‌ی فلان موضوع به ما مشورت بده. چرا؟ چون نوشته بودم دیگر طرف گفتگو و مشورت دوستانم نیستم. حالا همین‌قدر گل‌درشت و نمایشی طرف مشورت قرار می‌گرفتم و تقاضا و پیشنهاد دریافت می‌کردم. ملالی نبود. خودم این مسیر را انتخاب کرده بودم. و می‌دانستم این انتخاب به مذاق بسیاری خوش نخواهد آمد. روایت رنج و درد سرطان چیزی نبود که بسیاری تحملش را داشته باشند‌. آدم‌ها از سرطانی‌ها انتظار قهرمان‌بازی داشتند. انتظار لبخند مقابل دوربین، سردادن شعارهای امید و موفقیت در گفتگوها و مصاحبه‌ها، خلق فانتزی با قرار گرفتن در موقعیت‌های خاص و ارائه‌ی تصویری زیبا و با شکوه از طی مرحله‌ی بیماری تا مرگ. آدم‌ها دوست داشتند من حتی سلبریتی سرطانی باشم. به برنامه‌های مختلف تلویزیونی دعوت می‌شدم برای درآوردن همین اداها و قهرمان‌بازی‌ها. با چاشنی آموزه‌های معنوی و دینی. بیماری سویه‌های تاریک و سخت زندگی انسان را آشکار می‌کرد. ناتوانی آدم را در پیش‌گیری از رخ‌دادنش به رخ می‌کشید. فروپاشی و فرسایش آدم را با صبر و حوصله به نمایش می‌گذاشت و دست‌آخر بیچارگی و سرگردانی انسان را همچون پتکی سنگین بر سر او می‌کوفت. شنیدن و خواندن روایت این مسیر برای انسان‌های سالم نه دوست‌داشتنی بود. نه تحمل‌پذیر. همین بود که آنها به جای اینکه تو را به عنوان یک «راوی» بپذیرند و فقط «روایت» بخوانند، ترجیح می‌دادند عناوین دیگری برای تو بسازند تا تکلیفشان را با تو معلوم کنند. اولین گام حکم به سرایت بیماری از جسم به روان بود. بیمار سرطانی حکما از نظر روحی و روانی هم بیمار تلقی می‌شد و محتاج به درمان. این‌گونه به زبان آوردن آنچه برای سالم‌ها مجاز بلکه پسندیده دانسته می‌شد، برای بیمار ممنوع، مسئله و نشانه‌ی‌ بحران تلقی می‌شد. آدم‌ها همواره اجازه داشتند چس‌ناله کنند. از یأس و ناامیدی بنویسند. با جمله‌سازی درباره‌ی مرگ و رنج و تنهایی برای خودشان دکان دست و پا کنند. آنها مجاز بودند بغض کنند و از غم و غروب بنویسند. آدم بیمار اما؟ با سخن گفتن از هرکدام از اینها نیازمند روان‌درمانگر و مشاور می‌شد. یا گدایی که با روایت رنج از دیگران به صورت غیر مستقیم تقاضا و گدایی می‌کرد. اگر از گرانی سرطان می‌نوشت پول می‌خواست. اگر از تنهایی بیماری، توجه. و اگر از فروپاشی بدن،موعظه. همین.
Telegram Center
Telegram Center
Channel