علی مقیمی
تراشه شمشاد
در این همهمهی بیانتها
نیاز عربدهییست
که از کورسوی فانوس من
به دشتستان ظلمت کشیده میشود
تا در تلاشی شتابناک
دیوار عظیمی را که با فریاد هفت آسمان عجین شده است
فروریزد.
آه... در این آشفتگیهایی که اندیشهها را
به شورابهای فصلی گسیل میدهد
شبتابی باید
تا در طلیعهی خنجرش
ژرفای همه ی نامردمیها
باژگون شود.
من با فشار دندانهایم
رنجی را که از درونم مایه میگیرد
به آزمندیی یک خرگوش میجوم
شاید در اضطراب فاصلهها
بهیاد آرم
که با کدام نهیب
فروتن شدم.
•آوازهای رهایی•