«هنوز هم باید سپاس زندگی را گفت و دل خوش کرد به درک بهانههای ساده خوشبختی؟
داشتن بینندگان را شکر میباید گفت برای دیدن و تمیز دادن سیاه از سفید؟ داشتن شنوندگان را برای شنیدن و تمیز دادن شیون از سکوت؟
یا که باید دید و دانست و باور کرد، که شب است و سیاه است و زیباست، چه بیهوده زیبایی و چه بی بهره سیاهی؛ که نه دل و جانی مانده برای تماشای قرص قمر و نه عشق و نه معشوقی برای بوسیدن و پنهان کردنش در دل سیاهی شب...
صد حیف و دو صد افسوس، که کلامی تاب ندارد؛ سنگینی بار این همه غم را و این همه شرم از ناتوانی، رمقی نگذاشته برای استوار ایستادن و دستی به یاری و رفاقت دراز کردن برای همراهی با دوستان بی خانه ماندهمان...»
(از خلال دستنوشتههای برجامانده از محمد سفریان به وقت رویدادهای ماههای پیش افغانستان)
@Chamtashow