View in Telegram
Forwarded from کامیشکا
                                                                           🧿                                     #کامیشکا                                                ۱۴۰۳/۸/۸                     #کامیشکا_سفرنامه #مکتوبات_سفر_عثمانیه بخش دوم: □وطن هتل نیست #کامبیز_نجفی *نشر نخست: ۱۳۹۸/۷/۶ با اندکی ویرایش. این سر بالایی نفسم را گرفت. می‌نشینم روی نیمکت کنار کوچه که رویش نوشته شده است nide beledyesi(شهرداری نیده). در ایران هم در دوره‌ی قاجار به شهرداری، بلدیه می‌گفتند، ولی پس از اصلاحات زبانی دوره‌ی رضاشاه شد شهرداری. آتا ترک هم در ترکیه دست به اصلاح زبان ترکی زد و نگره‌ی "زبان خورشید" را در میان گذاشت، ولی بلدیه از آن واژه‌هایی‌ست که برای آن برابری نجسته‌اند. ناسیونالیسم رضاشاهی و ناسیونالیسم آتاترکی هردو بسیار همسان هم بودند. هردو با اندکی تاخیر از پی جنبش مشروطه(ایران) و تنظیمات(ترکیه)‌ بر آمده بودند. هر دو باستانگرا بودند و بر ناسیونالیسم کهن و تاریخی بنا شده بودند. هر دوشان کشور خویش را از یک تلاشی و فروپاشی رهانیده بودند، با این تفاوت که آتاترک مدرن‌تر و باهوش‌تر از رضاشاه بود و به‌جای پادشاهی، جمهوریت را برای مردم خویش برگزید. هر دو دست به اصلاح و بر کشیدن زبان ملی زدند و هر دو نام‌های جغرافیایی را دیگر کردند،‌ ناسیونالیسم آتاترک به ترکی و ناسیونالیسم پهلوی به فارسی. هر دو با تکیه بر هویت مرکزگرا، دیگران را بر نمی‌تابیدند، ناسیونالیسم رضاشاه با نگره‌ی قوم پارس در برابر غیر پارس و ناسیونالیسم پانترکیسم با قوم ترک در رویارویی با قوم‌های کرد و ارمنی و یونانی.  دِرَنگجایِ شگفت اینجاست که با این‌همه همانندی و کنش‌های همسان،‌ پانفارس‌ها و پانترک‌های مدعی رضاشاه و آتاترک، همدیگر را فاشیست می‌نامند و همه‌ی این کنش‌ها را به هم نسبت می‌دهند،‌ غافل از اینکه مولای خودشان نیز چنین و چنان می‌کرده است. پاکت سیگار و قوطی را می‌گذارم کنارم تا بنویسم. در ایران سیگار نمی‌کشم، ولی اینجا وقت زلالی هوس می‌کنم. اهالی ترکیه خیلی سیگار می‌کشند و مثل همه‌ی ترک‌ها خیلی چای می‌خورند‌. یک چیزی می گویم، یک چیزی می شنوید. قدم به قدم چایخانه(چای ائوی)‌هست و همیشه پرمشتری و غرق در دود سیگار و قلیان. کم‌تر کسی دیده می‌شود که یک نخ سیگار لای انگشتانش دود نکند. در بیشتر کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها بساط تخته نرد و ورق و یک بازی به نام اوکی رایج است. قمار قدغن است، بیشتر بر سر چای و قلیان بازی می‌کنند و بازندگان پس از پایان بازی که گاهی ساعت‌ها زمان می‌برد، چای و قلیان بازیگران را حساب می‌کنند. کافه‌نشینی مخصوصن در نزد مردان، به‌ویژه کهنسالان خیلی رایج است. نوشیدن مشروب در جاهای همگانی قدغن است و همه‌ی مغازه‌ها مجاز به فروش مشروب نیستند و فقط فروشگاه‌های ویژه همچون میگروز، تیکیل و چاغداش پروانه‌ی فروش دارند. با رواج اسلامگراییِ بیشتر در ترکیه، فروش و نوشیدن مشروب محدود شده است، البته در بارها و دیسکوها و برخی رستوران‌ها آزاد و آشکار است. اخیرن و نسبت به سال‌های پیش با بستن مالیات‌ زیاد بر واردات مشروب و سیگار، این دو کالا خیلی گران شده است. مارک‌های ویسکی افزون بر دویست لیر، به پول خودمان بیشتر از چهارسد هزارتومان می‌شود. اردوغان و مدیران ترکیه بر سر یک دوراهی هستند، هم به شیوه‌ی سلاطین عثمانی مدعی اسلامگرایی هستند، و هم از آن‌سو نگران صنعت توریسم که درآمد نخست ترکیه است، و همچنین ترکیه همیشه در کوشش برای پیوستن به اتحادیه‌ی اروپا بوده، ولی رادیکالیسمِ هم دینی و هم پانیستی و البته دیگر معادلات سیاسی تا کنون مانع تحقق این هدف بوده است. در قانون اساسی، ترکیه یک کشور سکولار شناسانیده شده، ولی اسلامگرایی در دهه‌های اخیر رواج زیادی پیدا است. حجاب، اختیاری‌ست و همه‌جا بی‌حجاب و با حجاب در کنار هم دیده می شوند و این دموکراسی، زیباست. باحجاب‌ها در شهرهای کوچک بیشترند و در شهرهای بزرگ همچون آنکارا و استانبول کم‌تر. هم‌اینک اینجا هستم، هزاران کیلومتر دور از ایران. غم غربت ندارم، که خودم آمده‌ام و سفر، کوتاه است. مهاجرت و کوچ و مرز و بوم و غربت را می‌اندیشم. ایران روزهای خوبی ندارد، و آینده‌ی آن مبهم و نگران کننده است.(حالا که باز نشر می‌کنم، یادم نمی‌آید چه هنگامه‌ای بوده است) آرزوی قلبم است که همچون همیشه‌ی تاریخ(نه، همیشه که نبوده و نشده) از این بحران‌ها و آزمون‌ها درآید، با اقتدار و مدنیت و زیبایی.  هیچ‌گاه خیلی جدی به مهاجرت فکر نکرده‌ام، مگر گاهی در حد یک گپ و گفت و پیشنهاد دوستان و حرف و خیال. می‌گویند تو که زن و بچه نداری، چرا خودت را پابند اینجا کرده‌ای با این همه مصائب و سختی‌ها که داری؟ به تعبیر اخوان ثالث،  ای"در وطن خویش غریب"، چرا ول نمی‌کنی و نمی‌روی پی خودت؟
Telegram Center
Telegram Center
Channel