💝مجاهد دمشقی
💝:
بســــم ربـــــــ الحسیــن
سلام
من یکی از مدافع حرمین شریفه هستم
اسمم....
اجازه بدید از خودم اسمی نبرم اینطور راحت تر هستم.
میخواستم چند لحظه وقتتون رو بگیرم و یکم باهاتون درد و دل کنم.
من اهل شیراز هستم وتوی لشگر فاطمیون هستم و توی شهر حلب و مقفوریه و ... هم در حال جنگ هستیم.خدارو شکر چند روز پیش حلب رو آزاد کردیم و این یعنی تقریبا نابودی داعش.
هععععععععی...
ی عرض کوچولویی با خانوم ها و مخصوصا دختران کشور عزیزم ایران دارم.الحمدوالله توی کشور عزیزمون جنگ نداریم بعضی ها هستند میپرسند جنگ که توی کشور ما نیست پس چرا میرید خارج از کشور و میجنگید؟درسته جنگ توی کشور ما نیست ولی خیلی نزدیک به کشور ما هست.یادمه روزای اول که اعزام شدم بیسیم زدند به فرمانده و گفتند داعش به یکی از روستای اطراف حمله کرده و روستا رو حدودا گرفتند.گفت هرچه زود تر برید تا روستا رو نگرفتند سریع برید و آزادش کنید.
وقتی رفتیم اونجا یه صحنه ای رو با چشم دیدم که...
😭داعش تمام مردانشون رو اسیر کرده بود و جلوی چشمانشون به دختران و زناننشو داشت
#تجاوز میکرد.
مرداشون گریه میکردند و داد میزدند و میگفتند سر مارو ببرید ولی جلوی چشممون این کارو نکنید.مارا بکشید ولی جلوی چشممون این کارو نکنید.
خواهران عزیزم ما رفتیم عراق و سوریه با داعش جنگ...
ما رفتیم و گوشت بدنمون رو سپری محکم برای شما قرار داده ایم تا توی کشور عزیزمون هیچ کسی با این صحنه مواجه نشه
ولی شماها نمک میخورید و نمکدون میشکنید
😔با مانتو های حریر و نازک جلو باز که پشت انان با انگلیسی لاتین درج شده است و با ساپورت های چسبان و کوتاه که پاچه آن تا ساق پاتون بیشتر نیست و سفیدی پاتون هم پیداست و با موهای بیرون ریخته
😭تازشم کار های دیگتون هم بماند...
اینه جواب خون ما...؟
😭اینه جواب زن و بچه های ما؟
😭شهید کریم محمدی:از استان فارس که در تاریخ ١٣٩۵/۰۴/١٢ به درجه رفیع شهادت نائل شدند.همسر ایشون باردار بودند که فرزند ایشان ۲۱ روز پس از شهادتشون دختر کوچولوشون به دنیا آمدند و اسمشون هم به احترام به بی بی زینب ، زینب گذاشتند.شهیدی که هیچوقت دختر خود را ندید
😭شهید سید جواد موسوی از فارس:تاریخ شهادت١٣٩۵/۰۵/١٨ شهیدی که از راه به مادرش سپرد دختر داییش را برایش خواستگاری کند و دختر دایی ایشان جواب مثبت داد ولی هیچ وقت عمرش نرسید که سر سفره عقد بنشیند و جمله دوستت دارم رو به همسر آینده خویش بگوید
😭شهید غلامعلی حصل پور از فارس: تاریخ شهادت١٣٩۵/۰۴/٧ به نقل از همسر ایشان میگفتند:خبر شهادت همسرم را به من دادند
😭عزیزانی که دختر هستند و یا پدر هستند که دختر دارند این را خوب میدانند که دختران بابایی هستند.میگفتند که فاطمه کوچولوی ما خیلی بهانه پدر را میگرفت و من هم به او گفتم که وی رفتند پیش خدا
😭میگفت که دختر ۴ ساله من بهانه گرفت و گریه میکرد که میخواهم منم برم پیش خدا و پدرم.مادر میگوید همچین من رو عصبانی کرد که کشیده ای به دختر ۴ ساله یتیمم زدم و گفتم بس کن.دختر شوک زده اشک هایش را پاک کرد و بوسه ای به گونه مادر زد و گفت مادرم من را ببخش که اینگونه اذیتت کردم و گریان وارد اتاق خود شد
😭مادر گفت هنگام شام شد و رفتم هرچه به درب اتاقش کوبیدم و صدایش کردم جواب نداد
😭میگفت پشت درب اتاق گریه میکردم و میگفتم فاطمه جان مادر غلط کردم الهی دستم بشکند که به تو سیلی زدم.فاطمه ام بیا مادر شام بخوریم.گفت پس از ۵ دفیقه دیگر تحمل نکردم و وارد اتاق شدم.با صحنه ای مواجه شدم...
😭😭فاطمه کوچولوی بی بابای من بر روی تخت خوابیده بود و عکس پدر را در آغوش گرفته بود و پتوی خود را بر سر کشیده بود.
😭وقتی که پتو را کنار زدم دیدم فاطمه ام اشکی بر گونه دارد در حالی که لبخندی بر لب دارد به پیش پروردگار و پدرش پرواز کرده و روانه شده بود
😭بله فاطمه کوچولوی ما از داغ بی پدری دغ کرده بود
😭😭😭آهای اونایی که دارید این رو میخونید کمی خجالت بکشید
😭😭😭کمی که چه عرض کنم ولی خجالت بکشید.جواب این هارو چه میدهید؟
جواب خدارو چه میدهید؟
#خجالت_بکشیدروایت شده از هم رزم شهداء مدافع(ا.م.ج)
@Chadorihay_bartar