#بسم_رب_الشـــهدا❤️#ازراه_طلایـے_تا_عرش💛#قسمت_ششممنم که
تا غروب خواب بودم دیگه خوابم نبرد
😐یه اهنگ گذاشتم صداشو کم کردم که نره بیرون اذیتشون نکنه.
اهنگ گوش دادم و کارای دانشگامو انجام دادم،بعدش خوابیدم
صبح با صدای زنگ گوشی از خواب پاشدم،گوشیمو گرفتم جواب دادم
+بله؟؟!
😲-واااا،چته تو؟!
(سمیرا بود)
+چمه؟!خواب بودمااااا،الان چ وقت زنگ زدنه،ساعت هفت صبح گرفته زنگ زده
😖😒-
😐تومطمئنی هفت صبحه؟!اگه هفت صبح باشه من لال میشم
😐ساعت۱۱ظهرهههههه
+
😳😂حالا هرچی،خلاصه خواب بودم
😶-بااااشه، پاشو کاراتو کن بریم بیرون
+بیرون کجاست؟!بابا دیروز دریا بودیم که،اون بلا سرمون اومد
😒-کدوم بلا؟
😳بلند شو بابا،فردا خاستگار میخاد بیاد،بریم بیرون لباس بگیرم
😒+خاستگااار؟؟!
😍واااییی یعنی میری خونه شوهر؟؟؟
😍-مرض،حالا معلوم نیست که
😐ولی اگه خدا بخاد بله
😌+
😍😍وای خدایا ایوول،یعنی از دستت راحت میشم؟!!!
😍-
😐😳😂😂کووووفت،مگه چیکارت کردم
😒+خیلی کارا
😒،حالا ولش،ساعت چند بریم؟!
-زود بعدظهر باید بریم برگردیم،کلی کار ریخته سرم
😣+اوکی،ساعت۴بریم،زودتر برمیگردیم،منم میام بهت کمک میکنم خونتون.
☺️-جدی؟؟
😍وای ممنووون
😘+ اره فدات شم میام،یدونه خواهر که بیشتر ندارم
😜-
😍😂لوووس
😒😂+خووو
😜خب دیگ قط کن من کارامو برسم. هروقت اماده شدی بتک بیام سر کوچه
-باشه،پس فعلا
+بای
رفتم پایین،با مامان یکم حرف زدم موضوع خاستگاری و بیرون رفتنو گفتم،که قبول کرد
بعدش صبحانه خوردم،رفتم اتاقم یه اهنگ گذاشتم که کارامو برسم
دز اتاقم زده شد
بیا داخل
-بیا دخترم،میوه اوردم
😘+دستت درد نکنه عشقم
😘-نوش جان
بعدش رفت،میوه رو خوردم،درسای دانشگاه رو
تا حدودی انجامشون دادم
که دیدم ساعت ۲.رفتم پایین،دیدم محمدو بابا اومدن
+سلااام،خسته نباشید
محمد:سلام عزیزم،سلامت باشی
بابا،سلام دخترم،زنده باشی
ناهارو اماده کردیم همراه با مامان
دیگه حرفی زده نشد
+دست شما دردنکنه
😊مامان:نوش جان
رفتم تو هال،تیوی رو روشن کردم یه فیلم هندی بود،دیدمش
😐مسخرها فقط بلدن اشک ادمو در بیارن این فیلم هندیا
😐😐😐🤦🏻♀رفتم بالا
ادامه دارد ...
#نوسینده_بانو_میم_عَین
#کپی_باذکر_نام_نوسینده_جایزاست🍃🥀@Chadorihay_bartar❤️🍃