🌺

#پست۱۸
Channel
Social Networks
Other
Persian
Logo of the Telegram channel 🌺
@chadorihay_bArtarPromote
16
subscribers
5.69K
photos
693
videos
587
links
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
#رمان_گل_محمدی81⃣
#پست۱۸

شهرزاد دیوانه شدی؟ مگر صنمی با او داری؟😔 اصلا شاید مهتاب را دوست داشته باشد😢....آهی کشیدم...😪
حانیه_مگه عاشق شدی دیوونه؟🙄


لبخند کجی میزنم...😏
من_هه نه ماکجا و عاشقی کجا😞
مهتاب_وا شهرزادی این چه حرفیه تو تاحالا یه عشق موفق ندیدی؟☺️
با تعجب نگاهش کردم😳
مهتاب_حالا ایشالله با آقا سیدمون😚....
یهو حسین زد رو ترمز...با سر رفتم توی صندلی....گردنم صدا داد...😖
حسین_از اول که اومدی رو مخ منی میشه تمومش کنی؟😡
مهتاب_همه میدونن که منو سید همو...😏


حسین_استاپ پلیز ✋🏻خانم برادر بنده هیچ صنمی با هیچ کس نداره😒...اگه قرار باشه با کسی هم ازدواج کنه به نظر من یه تار موی گندیده #شهرزاد می ارزه به صدتای شما😑...

چشمانم گرد شد...😳
حانیه_داداش خودت فهمیدی چی گفتی؟😳
حسین هول شده بود...
حسین_مثال زدم😐
حانیه دستی به نشانه خاک بر سرت تکان داد...✋🏻
حانیه_تو و مثالاتو....
ابرو انداختم بالا که جلوی مهتاب چیزی نگو...☝️🏻


حانیه_آها....سرتاپا طلا بگیرم گل گفتی😃
بعدم ریز خندید😄
مهتاب ناباور به ما نگاه کرد...نگاهی آلوده به تنفر 😠به من انداخت
حسین چی بگم بهت☹️
میدانم از این به بعد هرروز در نشریه برنامه داریم...
مهتاب_نگه دار😠
حسین_نمیبینی وسط اتوبانیم؟
مهتاب_گفتم نگه دار😠✋🏻
حسین اعتنایی نکرد
مهتاب_مگه با تو نیستم؟؟؟؟😡
حسین وسط اتوبان ترمز زد...
حسین_بفرمایید😒
مهتاب در را باز کرد و بیرون رفتو در را کوبید...
حسین گازش را گرفت....دستش را به ته ریشش میکشید و هی آه میکشید...
من_به نظر من بد برخورد کردی باهاش😶


حسین_برخود بد این بود که دهنمو میبستم و با دست وارد #عمل میشدم...😐
تعجب کردم...این همان حسین آقای سر به زیر بود؟؟؟



@Chadorihay_bartar
❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺
🚫ڪپی بدون ذڪر منبع غیر اخلاقیه🚫
نویسنده: یه بنده خدا
#رمان_گل_محمدی81⃣
#پست۱۸

شهرزاد دیوانه شدی؟ مگر صنمی با او داری؟😔 اصلا شاید مهتاب را دوست داشته باشد😢....آهی کشیدم...😪
حانیه_مگه عاشق شدی دیوونه؟🙄


لبخند کجی میزنم...😏
من_هه نه ماکجا و عاشقی کجا😞
مهتاب_وا شهرزادی این چه حرفیه تو تاحالا یه عشق موفق ندیدی؟☺️
با تعجب نگاهش کردم😳
مهتاب_حالا ایشالله با آقا سیدمون😚....
یهو حسین زد رو ترمز...با سر رفتم توی صندلی....گردنم صدا داد...😖
حسین_از اول که اومدی رو مخ منی میشه تمومش کنی؟😡
مهتاب_همه میدونن که منو سید همو...😏


حسین_استاپ پلیز ✋🏻خانم برادر بنده هیچ صنمی با هیچ کس نداره😒...اگه قرار باشه با کسی هم ازدواج کنه به نظر من یه تار موی گندیده #شهرزاد می ارزه به صدتای شما😑...

چشمانم گرد شد...😳
حانیه_داداش خودت فهمیدی چی گفتی؟😳
حسین هول شده بود...
حسین_مثال زدم😐
حانیه دستی به نشانه خاک بر سرت تکان داد...✋🏻
حانیه_تو و مثالاتو....
ابرو انداختم بالا که جلوی مهتاب چیزی نگو...☝️🏻


حانیه_آها....سرتاپا طلا بگیرم گل گفتی😃
بعدم ریز خندید😄
مهتاب ناباور به ما نگاه کرد...نگاهی آلوده به تنفر 😠به من انداخت
حسین چی بگم بهت☹️
میدانم از این به بعد هرروز در نشریه برنامه داریم...
مهتاب_نگه دار😠
حسین_نمیبینی وسط اتوبانیم؟
مهتاب_گفتم نگه دار😠✋🏻
حسین اعتنایی نکرد
مهتاب_مگه با تو نیستم؟؟؟؟😡
حسین وسط اتوبان ترمز زد...
حسین_بفرمایید😒
مهتاب در را باز کرد و بیرون رفتو در را کوبید...
حسین گازش را گرفت....دستش را به ته ریشش میکشید و هی آه میکشید...
من_به نظر من بد برخورد کردی باهاش😶


حسین_برخود بد این بود که دهنمو میبستم و با دست وارد #عمل میشدم...😐
تعجب کردم...این همان حسین آقای سر به زیر بود؟؟؟



@Chadorihay_bartar
❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺
🚫ڪپی بدون ذڪر منبع غیر اخلاقیه🚫
نویسنده:یه بنده خدا