#بسم_رب_الشـــهدا❤️#از_راه_طلایـے_تا_عرش💛#قسمت_هشتادهشتقبل رفتن یه جعبه شیرینی خریدیم
اونم خامه ای
😋رسیدیم خونه ی سمیرا
😍از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل و با پدر و مادر سمیرا سلام و علیک کردیم و تبریک گفتیم
جعبه شیرینی ای هم که خریده بودیم رو بهشون دادیم
🙂با استقبال مادر و پدر سمیرا ما وارد خونه شدیم
😊محمد و بابا همینجا تو حیاط موندن
😊ما هم رفتیم بالا پیش خانما
وای خدای من
سمیرا رو نگا
چه ناز شده
😘تا سمیرا رو دیدم پریدم بغلش
😍من: به به
سلام عروس خانم
😘😍مبارکه اجی خوشگلم،ایشالاه به پای هم پیرشین
😍☺️سمیرا:سلام خانوم خانوما
😍قربونت برم
😍ایشالاه عروسی خودت جبران کنم
☺️😍❤️-وظیفس عزیزم
☺️بعد صحبت با سمیرا رفتم پیش زهرا و فاطمه
😊مامانمم رفت پیش مامانا
😄من:سلام بچه ها
😉زهرا:به به سلام مریم خانم
😉فاطمه:گل بود به سبزه نیز اراسته شد...
سلام خانمی
😉خوبی گلم؟
😊من: شکر خدا خوبم
😊بله دیگه
😏 ما همیشه باعث زیبایی میشیم
😌زهرا:بله بله
😐شما صحیح میفرمایید
😏یهو چشامو یکی بست
🙈😐-اگه گفتی من کیم؟
😜+کی میتونی باشی به جز ریحانه؟
🙈-عه
☹️(چشامو ول کرد)
چه زود فهمیدی کیم..
😳+گیج نیستما از صدات معلومه
😒😜 چه لباست بهت میاد عشقم
😍 خیلی ناز شدی
😊-سلام ابجی خوشگلم
😘 تو هم ناز شدی خانومم!
😍+
😂😂😂ای سه نقطه.
برگشتم که با خاله سلام علیک کنم.
با مامانای فاطمه و زهرا هم سلام علیک کردم بعدشم با خاله
😊.
ریحانه:راستی مریم میدونی شوهر سمیرا با امیرعباس و اقا محمد دوستن؟!
😂من:اره محمد گفت.
😁.
زهرا:
😄😁چه جالب
من:ریحانه اقا امیرعباس هم اومدن؟!
ریحانه
🤔اره چطور؟!
من:هیچی
😊🙄.
ریحانه:
🤔😈عاقد اومد خطبه عقدو خوند.
سمیرا هم بله رو گفت الهی فداش شم
😍❤️خانواده شوهرش مذهبی بودن ،بزن بکوب هم نبود،فوقش دست
😇.
#نوسینده_بانو_میم_عَین
#کپی_باذکر_نام_نوسینده_جایزاست🍃🥀@Chadorihay_bartar❤️🍃