🌺

#خوشمزه
Channel
Social Networks
Other
Persian
Logo of the Telegram channel 🌺
@chadorihay_bArtarPromote
16
subscribers
5.69K
photos
693
videos
587
links
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
سلام علیکم

#سه تا دانشجو بودیم.
قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه ای که به دانشگاه نزدیک باشه قیمت شم مناسب باشه.
🏠خونه ای رو نشونمون دادن.نزدیک دانشگاه ،تمیز و از هر لحاظ عالی.

گفتند این خونه مال یه پیرزنه ولی اول می خواد با شما صحبت کنه.
خودش طبقه همکف می نشست.
ما شرایطمونو گفتیم.قبول کرد.
فقط یه #شرط داشت که شوکه شدیم.
گفت: هرشب باید یکی از شماها برای نمازمغرب و عشا منو همراهی کنه تا مسجد 🕌.
در ضمن تا وقتی اینجایین باید نمازاتونو بخونین.
البته از چادر و حجاب حرفی نزد.

واقعا عجب شرطی😳
من دختری بودم که هرکس نماز می خوند مسخره ش می کردم.
اون دو نفرم اصلا ندیده بودم نماز بخونن؛اما شرایط خونه خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت : یه ترم این‌جا باشین اگه شرطمو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همین‌جا بمونین.

خلاصه شب اول یکی از دوستام پیرزنو همراهی کرد تامسجد.خیلی دور نبود.
یه ساعت بعد اومد و گفت که
مجبور شده چادر بپوشه بره مسجد.نمازجماعت .
همه مون #خندیدیم. کلی خندیدیم.
اما شرطی بود که خودمون قبول کرده بودیم. خنده دار نبود.

شب سوم من پیرزنو همراهی کردم.
برام سخت بود. رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم #نمازجماعتو خوندم.

موقع برگشتن پیرزن گفت:
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
با دوستام برنامه ریختیم و از اون ببعد صبح زود بیدار میشدیم چراغو روشن می کردیم و می خوابیدیم.😜
شب بعد حاج خانم یک قابلمه غذای #خوشمزه برامون آورد.
نذری.ازمسجد.💐
واقعا عالی بود، بعد چند روز یه غذای خوشمزه ، مجانی و عالی.

کم کم هر سه شب یکبار نوبت یکیمون بود.پیرزن و مسجد و نماز جماعت،
برامون #جالب شده بود.

بعد یک ماه که مزه نماز جماعت رو چشیدیم وسوسه شدم #نماز صبح بخونم💝
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
من باورم نمی شد.ولی راست راستی نمازخون شده بودیم.
#سه تامون تغییر کرده بودیم.
بعضی وقتا هم پیرزن از یکی‌مون خواهش می کرد یه سوره #کوچک قرآن رو بامعنی براش بخونیم.

بعد از #چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون #سوره ها را حفظ بوده.

بله اون پیرزن ساده، لاغر و قد خمیده،
ما رو تغییر داد. خدا رو شکر.

امضا: یک دانشجو

@chadorihay_bartar
رابطه عجیب ذرت مکزیکی و #چادر

حسابی راه رفته بودیم و #خسته شده بودیم
تصمیم گرفتیم جایی بشینیم و چیزی بخوریم خستگی مون در بره
خواهرم پیشنهاد داد #ذرت_مکزیکی بخوریم! پیشنهاد خوشمزه ای بود!😉😊
.
#فیش و پرداخت کردیم و پشت میز نشستیم
بعدِ چند لحظه رفتم تا ذرتها رو بگیرم
چندنفر جلوی من بودن و #پسر جوونی مشغول درست کردن ذرت مکزیکی بود
.
وقتی نوبت به #خانم ها میرسید نیشش تا بناگوش باز میشد و چیزهایی میگفت که #دختر ها بخندن!
ذرت آقایون زود آماده میشد اما مال دخترا چند دقیقه طول میکشید!
.
چیزی نمونده بود...
فقط جلوی من یه دخترخانم #مانتویی با پوشش عجیب غریب بود و یه دختر #چادری #بی_حجاب !
وقتی نوبت به دختر مانتویی رسید با #عشوه و #خنده فیش و داد!
پسرک هم باهاش خوش‌وبشی کرد و دقایقی #معطل کرد تا به #بهونه درست کردن ذرت ، بیشتر بتونه دختر و #اندامش و دید بزنه و ببخشید بیشتر(فک)بزنه!
حالا بعد چند دقیقه لیوان ذرت دختر پُر شده بود!
روش هم کلی #کنجد ریخته شده بود!
سفارشیِ #سفارشی !
.
نوبت دخترخانم چادری مثلا متجدد شد!
به همون شیوه پسرک سوالای بی موردی کرد و خوش‌وبش!
چطوری دوست دارید؟
این جوری دوست دارید یا اون جوری؟
اینو بریزم یا نریزم؟
هوا چقدر سرد شده نه؟
#فلفل قرمز باشه یا سیاه؟
دوباره بعد چند دقیقه #شوخی و خنده یه لیوان سر پُر ذرت و کلی کنجد!
.
وقتی نوبت من شد پسرک لبخند زد و #سلام گرمی کرد!
عصر به خیر گفت!
و منتظر بود تا منم به #گرمی و با عشوه وخنده ملیح جوابشو بدم!
خیلی #جدی اما #مودبانه سلام کردم!
فیش و دادم و منتظر موندم بدون هیچ حرف اضافه ای!
.
سریع نیشش و جمع کرد و سرش و پایین انداخت!
حساب کار دستش اومد!
زود ۲تا لیوان ذرت داد!
چند دقیقه هم طول نکشید!
در مورد هوا و طعم چیزهای مختلف هم نظرخواهی نکرد!
اما ...
۲تا لیوان سرخالی و بدون هیچ کنجدی!
شاید میخواس با عشوه و خنده ازش بخوام لیوان من و هم پُر کنه و روش کنجد بریزه!
.
خیلی اتفاقی خواهرم نگاهش به میز بغلی افتاد!
پرسید:
چرا لیوانهای ما سرخالیه؟!
چرا مال ما کنجد نداره؟!
خنده ای کردم و گفتم:
اونایی که میبینی #جایزه عشوه و #دلبری دیگه!
دو قاشق ذرت بیشتر و یک قاشق کنجد فقط همین!
مطمئن باش ذرت های ما بهتر و #خوشمزه تره!چون فقط براش #پول پرداخت شده نه چیز دیگه ای!
خنده ای کرد و گفت:
آهان حالا فهمیدم!
چه #رابطه تنگاتنگی بین چادر و ذرت مکزیکی هست!
هردو با هم خندیدیم
🆔
@chadorihay_bartar
#التماس_تفکر