View in Telegram
(در جستجوی زمان از دست رفته، اسیر، ترجمه‌ی مهدی سحابی، ص ۲۱۶-۲۱۸) هنرشناسی درباره‌ی تابلوی «چشم‌انداز دلفت» ورمیر که برگوت شیفته‌اش بود و می‌پنداشت که آن را بسیار خوب می‌شناسد، نوشت که در این تابلو تکه‌ی دیوار زردرنگی چنان استادانه نقاشی شده است که خود به‌تنهایی یک اثر زیبای هنری و همانند یک نقاشی گرانبهای چینی است، از این رو یکی دو سیب‌زمینی خورد و به دیدن نمایشگاه از خانه بیرون رفت. با اولین پله‌هایی که پیمود سرش گیج رفت. از برابر چند تابلو گذشت و برهوت و بیهودگی هنری بسیار تصنعی را حس کرد که ارزش جریان‌های هوا و آفتاب کافی ونیزی، یا خانه‌ی ساده‌ای در کنار دریا را نداشت. سرانجام به تابلوی ورمیر رسید که آن را از هرآنچه می‌شناخت درخشان‌تر، و با همه متفاوت‌تر، به‌یاد می‌آورد، اما به‌یاری مقاله‌ی آن هنرشناس برای نخستین بار می‌دید که در آن آدم‌های ریزی به رنگ آبی هستند، و شن به صورتی می‌زند، و سرانجام چشمش به ماده‌ی گرانبهای تکه دیوار کوچک زردرنگ افتاد. سرگیجه‌اش شدت می‌گرفت؛ به تکه‌ی کوچک دیوار گرانسنگ آن‌چنان چشم می‌دوخت که کودکی به پروانه‌ی زردرنگی که بخواهد شکار کند. با خود گفت: «من هم باید اینطور می‌نوشتم. کتاب‌های آخرم زیادی خشک‌اند، باید چند دست رنگ می‌زدم، باید جمله را به خودی خودش زیبا و ارزشمند می‌کردم، مثل این دیوار زرد.» در این حال از وخامت سرگیجه‌هایش هم غافل نبود. ترازویی ملکوتی در نظرش می‌آمد که در یکی از کفه‌های آن زندگی خودش، و در کفه‌ی دیگرش تکه‌ی کوچک دیوار زردِ به آن خوبی نقاشی‌شده قرار داشت. حس می‌کرد که با بی‌احتیاطی اولی را با دومی سودا [معامله] کرده است. ... البته آزمایش‌های احضار روح و دگم‌های مذهبی ماندگاری روح را اثبات نمی‌کند. اما می‌توان گفت که همه‌چیز به‌صورتی است که انگار با کولباری از تعهداتی به این زندگی پا می‌گذاریم که در زندگی پیشینی به عهده گرفته‌ایم؛ در شرایط زندگیِ این دنیا هیچ دلیلی وجود ندارد که خود را ملزم به درستکاری، ظرافت، رفتار مودبانه بدانیم، همچنان که هنرمندِ بی‌خدا هیچ اجباری ندارد بیست بار قطعه‌ای را از نو بسراید که ستایشی که خواهد انگیخت برای بدنش که کرم‌ها می‌خورند اهمیت چندانی نخواهد داشت، هم آن‌چنان که دیوار کوچک زردرنگی که نقاشی آن را با این‌همه مهارت و ظرافت کشیده که تا ابد ناشناخته خواهد ماند و از او فقط همین نام ورمیر را می‌دانیم [باید توجه داشت که این متن حدود ۱۰۵ سال پیش نوشته شده]. همه‌ی این تعهداتی که در زندگی کنونی منزلتی ندارند انگار از آنِ دنیای دیگری‌اند که بر نیکی، ملاحظه، فداکاری متکی است، دنیایی یکسره متفاوت با این یکی، که از آن بیرون آمده‌ایم تا بر این یکی زده شویم، شاید پیش از آن که دوباره به آن برگردیم و دوباره در لوای قانون‌های ناشناخته‌ای زندگی کنیم که تابع‌شان بودیم چون معرفت‌شان در درون‌مان بود، بی‌آنکه بدانیم آنها را چه کسی در ما نهفته است، قانون‌هایی که هر تلاش ژرف اندیشه به آنها نزدیک‌مان می‌کند و فقط - و هنوز!- به چشم کوته‌اندیشان نمی‌آیند.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily