🔺#تاریخچه_کارآموزی یا کارورزی در ایران!
🔹 #قسمت_اول (به قول فرنگیا ، اپیزود اول
😁)
👳🏼♂بچه مرشد !
🧑🏻🦲جون مرشد!
👳🏼♂اون بار و بندیل منو بردار که راه بیفتیم!
✍🏻نه نه نگران نباشین نمیخوام نقالی کنم ، تو این طوماری که نوشتم میخوام یکم از قصهی کاراموزی و کارورزی از زمون کهن ایران تا الانش براتون تعریف کنم!
📚از قدیم الایام یه پسر وقتی مرد میشده که میرفته سر کار و برای خودش اوستا میشده!
رسم فراگیر اون قدیما هم این بوده که پسر پیشهی پدر رو طی کنه!
پسرِ پسر هم شغل پدرِ پسر رو!
و این زنجیره همینطور میرفته جلو!
شغلای خانوادگی و نسلی!
برای همینه که خیلی از فامیل هایی که الان میشنویم ، اسم شغلای قدیمیه!
چون خاندانشون نسل اندر نسل یه پیشهی خاصی داشتن!
و اون زمان که فامیل نبوده فرد رو به شغلش میشناختن!
اصلا نام خانوادگی از همینجا میاد!
👷🏻♂پسرا یه مدت مدیدی رو بدون جیره و مواجب پیش باباشون کار یاد میگرفتن! تا تهش خودشون اوستا کار بشن!
کاراموزا اون زمان با شاگردی کردن تو شغل خونوادگیشون عشق میکردن و تو خیالات شبانهشون ، روزی که بتونن یه اوستاکار واقعی بشن رو تصور میکردن!
🙇🏻♂قسمت تلخ تاریخی این قضیه یا حداقل مشهورترین ایام این مدل انتقال شغل مال زمان ساسانیه !
که کشاورزا باید کشاورز میموندن و شاهزاده ها شاهزاده!و انتخاب دیگهای نداشتن!
🤷🏻خیلی خب بگذریم و بریم یه جای دیگه!
یه مدل دیگه کاراموزی که بعد از مدل کاراموزی نسلی رونق گرفت مدل اوستا و شاگردی بود.خونواده ها بچهشون رو به یه صاحب پیشه میسپردن ! یه وجهی رو هم تقدیم صاحب پیشه میکردن و کاراموز ما پیش اوستا شروع میکرد به کار یادگرفتن!بازم بدون دریافت حقوق!بیشتر اون وجهی که خونوادهی کاراموز داده بودن هم خرج خورد و خوراک جوون خام قصهی ما میشد!سود کاراموزا برای اوستا اون کمکی بود که توی کارا میکردن!
نکتهی جالب اینکه کارای اولیهی کاراموزا خیلی سطح پایین و بیکلاس بودن!
🗣مثلا اوستا خیلی بیمقدمه و از روی بیکاری داد میزد : آهای پسر بدو برو حجره رو جارو بزن !
یا میگفت: پسر فلان چیزو بردار بیار ، در حالی که نیازی به اون چیز نبود!
یا وقتی از دست شریک یا یکی از مشتریاش شاکی بود سر بچه خالی میکرد و میگفت چایی دم کن،وسایلو تمیز کن و اینجورکارا!
💼این داستان برای خیلی ها تا چندسال ادامه داشت ،ولی بعد چند سال بالاخره میرفتن مرحلهی بعد و شروع به یاد گرفتن حرفه میکردن!و تهش آدم باعرضهی کار و یه اوستاکار خوب میشدن!
در واقع تو اون چندسال اولیه شاید درظاهر کارشون بی ارزش بود ، ولی در باطن خیلی مهم بود ، کاراموزا تو چندسال اول چیزایی غیر از مسایل فنی حرفه رو یاد میگرفتن!شاید بشه بهشون گفت مهارتهای نرم ؛)
زمانی که جارو میکشیدن رفت و اومد مشتریا و شیوهی تعامل اوستا باهاشون رو میدیدن!با تحمل بدوبیراهای اوستا ، صبر استراتژیک واسه کاسبی رو تمرین میکردن و از روی دست اوستاشون تجربهی مدیریت بحرانهارو تو حافظشون ثبت میکردن!
👴🏻اونایی که نتونستن از پس سختگیریهای اوستا و نق نق های درونشون بر بیان ، شاگردی رو ترک کردن و لاجرم به اوستاگی هم نرسیدن!
📦شاگردای بازاری هم مدل دیگهی کاراموزی بودن: از شاگردای بازار فرش بگیر تا میدون میوه!
از کول کردن بار تو بچگی شروع میکردن...
بار میبردن و چشم میگفتن!
داد و بیداد و بددهنیهای اوستاهارو تحمل میکردن ، تا بالاخره بعد ۳۰ سال به خوان هفتم میرسیدن !
📿تو بازار اعتبار به دست میاوردن و میشدن صاحب یه غرقه سه نبش روبروی مسجد بازار!
📌ادامه دارد ...
📍کاربن
🌐 @carboninternship