جنبندهای نه! نیست در این گستره به جای من هرگز
نزدیک هم حتی نخواهد شد به گردِ پای من هرگز
دیروز شاید تر شدند این چشمها از اشکهای من
این ابرها اما نمیبارند در فردای من هرگز
هرچند بازار جدال و جنگ کرکسبازها داغ است
جز صلح و آزادی نشاید از کبوترهای من هرگز
پرهای باز من درونِ این قفسها جا نخواهد شد
سقفی نخواهد بود غیر از آسمان بالای من هرگز
این کور-آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانند؟!
خواهش نخواهد کرد از این بیچشمها نیمای من هرگز
دریا دلم! آنقدر بخشنده که ماهیهای من شادند
آری! نمیمیرد نهنگی در دلِ دریای من هرگز
دیوانهام، یاغی و مجنون، پشت کردم به تمام شهر
اما رفیقِ کوه! ای فرزاد! به لیلای من هرگز!
عشق است نام دومِ من! چشمهایم منشاءِ عشقاند
جز عشق... نه! چیزی نمییابید در دنیای من هرگز
یک روز میآید که نه من هستم و نه شعر، نه چیزی
شاید که پایان گیرد این دنیا ولی رویای من هرگز!
#مزدک_نظافت
#کافه_تنهایی
🎴@cafe_tanhaee