یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

Channel
Blogs
Education
News and Media
Persian
Logo of the Telegram channel یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی
@bzyadPromote
4.17K
subscribers
57
photos
13
videos
844
links
اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.
To first message
یادداشت روز دوشنبه، روزنامه شرق

کاپشن دکتر پزشكيان و ماجرای مسیو دیور

در چند هفته‌ای که از انتخاب دکتر پزشکیان می‌گذرد، لباس ایشان موضوع صحبت‌های فراوان بوده است. بدیهی است در چند هفته‌ای که از جداشدن ایشان از زندگی معمول «گل‌کوچیک با دوستان، دورهمی در باغ ارومیه و ملاقات با موکلین» می‌گذرد، فرصتی برای تهیه کت و شلوار خیاط‌دوز در شأن رئیس‌جمهوری ایران نبوده است. زمان لازم برای دوخت یک دست کت و شلوار توسط خیاطان هنرمند تهرانی و تبریزی تازه بعد از سفارش، خیلی بیشتر از این حرف‌هاست.
البته ذره‌ای گمان نبرید که رئیس‌جمهور ایران به اهمیت لباس به عنوان بخشی از زندگی مدرن آگاه نباشد یا خدای ناکرده اهمیت رئیس‌جمهور به عنوان یک مدل و الگو را نشناسد یا مثلا به پوشیدن کت و شلوارهایی پیش‌دوخته سری‌دوزی باب همایون یا برخی برندها که بسیاری از مسئولان می‌پوشند تن بدهد؛ کت‌هایی بلند و بی‌قواره با سر‌شانه‌های فراخ که روی شکم دکمه می‌ترکانند.
رئیس‌جمهور ایران درک می‌کند که سیاست‌مداران، ازجمله برخی سیاست‌مداران باکلاس ایران، فقط کت و شلوار خیاط‌دوز می‌پوشند. بنابراین کاپشن آقای رئیس‌جمهور بیشتر از آنکه به سلایق ایشان و کلبی‌مسلکی‌ای که از چندین سال پیش ارزش اخلاقی پیدا کرده ربط داشته باشد، به ماهیت شتا‌ب‌زده و الابختکی انتخابات ریاست‌جمهوری در کشور ما برمی‌گردد. کاندیداهای حرفه‌ای که عمری به کاندیداشدن گذرانده‌اند و همه اسباب و آلات آن از کت و شلوار خیاط‌دوز تا انواع و اقسام آرایشگران و بوتاکس‌زنندگان را در اختیار دارند یکهو ردصلاحیت می‌شوند، اما کفتر عافیت ناگاه بر شانه کاندیدای آماتوری می‌نشیند که خود اصلا به آن مطمئن نبوده است تا کت و شلوار سفارش‌داده پرو کند. پیش‌تر در جلسات مجلس شرکت می‌کرده که در آنجا با همین کاپشن هم در مقايسه با ساير نمايندگان مثل مدل کریستین دیور به نظر می‌رسیده‌اند.
حتی یک لحظه گمان مبرید رئیس‌جمهور ایران هنوز به رسوم اول انقلاب معتقد باشد. رسم و رسومی که پوشش بسیاری از مردم و جوانان را به کاپشن و شلوار و پوتین سربازی تبدیل کرد و از آن ارزشی ساخت که معنایش بی‌توجهی به ارزش‌های سرمایه بود. یعنی خدا نکند.
داستان مسیو کریستین دیور مثال دیگری است از اهمیت لباس در زندگی و رفتار انسان‌ها، همان‌طور که کاپشن آقای رئیس الان اهمیت پیدا کرده است، البته به جهتی دیگر. مسیو کریستین دیور در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان به کار خود، طراحی لباس‌های زیبا برای خانم‌ها ادامه داد و برای این کار فشارهای زیادی را تحمل کرد و با نهضت مقاومت هم همکاری می‌کرد. بعد از جنگ ملت فرانسه از کریستین دیور برای طراحی لباس‌های زیبا برای خانم‌ها که باعث شد روحیه ملت فرانسه حفظ شود و فانتزی و رؤیاهای ملت فرانسه ،تحت اشغال نميرد ، تقدیر کرد. لباس بخشی از فانتزی و ایدئال هر کشوری است. استالین هم آن زمان که خوش‌خیالانه نیل به جامعه کمونیستی در شوروی را اعلام کرد، دستور داد همه کادرهای حزب لباس‌هایی زیبا بپوشند و طراحان قدیمی روس دست به کار مدهای جدید شدند‌ و بلشویک‌ها هم کلبی‌مسلکی، کت‌های چرمی و اورکت‌های نظامی را کنار گذاشتند. عکس‌های استالین با کت سفید و شلوار مشکی مربوط به همین دوره است.
تردید نکنید به‌زودی آقای رئیس‌جمهور را با چند دست کت و شلوار تیره خیاط‌دوز يا مثلا كت سرمه اي با دكمه هاي برنجي و شلوار خاكستري ، يا كت سرمه اي با دكمه هاي طلائي و شلوار داكر خاكي و البته پيراهن سفيد مشاهده خواهید کرد. کدام خیاط‌خانه و کدام سرای پارچه ایرانی داوطلب پوشاندن فانتزی ایران بر تن رئیس‌جمهوری است که برخی معتقدند انتخابش ممکن است باعث شکوفایی رؤیا و فانتزی و اميد ، اميد و رؤیای ایران مدرن، ایران آینده بشود!
https://t.center/bzyad
"سلن ديون "درالمپيك

ناگهان در ميان شگفتى عظيم جهانيان صدا و تصوير "سلن ديون " بر آسمان پاريس و پرده هاى بزرگ و كوچك نمايش، در سرتاسر جهان طنين انداز شد .با همان صداي جادويي و فراخ كه اوج ميگيرد و اوج ميگيرد تا آنجا كه تصور ميكنى كشتي تايتانيك جان گرفته و اعماق اقيانوس تا سطح آب دارد فرياد ميزند .
كاري كه سلن ديون ميكند فراتر از جان گرفتن تايتانيك ، اما از جنسي ديگر است .
او پيروز المپيك است . نه در پايان كه از همان آغاز اعلام وجود ميكند . المپيكى نه در جغرافياي جهان كه در جفرافياي تن جريان دارد . المپيك بيماران ، المپيك ناتوانان المپيك ويلچر نشينان و البته المپيك طبيبان و محققاني كه زندگي خود را وقف اينگونه بيماران كرده اند . المپيك دانش در برابر جهل !
چه كسي ميتوانست حدس بزند اولين بيمار بسيار معروف stiff man syndrome ( كه به مردان اشاره ميكند ) يك زن باشد ؟ . نام بهتر اين بيماري stiff person syndrome است كه اختصاص به مرد يا زن ندارد . بايد بيماران مبتلا به اين بيماري را ديده و از ميان گروه بيشمار بيماران تشخيص داده باشي تا ميزان درد و رنج اينان را تا عمق وجود درك كني .
در اين بيماري خود ايمني تمام عضلات بدن به شدت سفت و دردناك ميشوند و بيمار رفته رفته به مجسمه اي دردناك تبديل ميگردد . يك بيماري خود ايمني كه نيروهاي امنيتي بدن مثل بسياري موارد ديكر برعليه خود بدن وارد فعاليت ميشوند و در اين مورد بخصوص عصب هاي كوچك مهار كننده اي را كه از يك عصب در نخاع جوانه ميزنند و خود آن عصب را مهار ميكنند از كار مي اندازند . در نتيجه وقتي فعاليت الكتريكي در داخل عصب حركتي به مقادير بسيار زياد افزايش پيدا ميكند و چيزي جلودار آن نيست و عصب با ولتاژ بالايي كه پيدا ميكند عضلات را در انقباض و سفتي شديد ميبرند .شبيبه بيماري كزاز كه در انجا سم ترشح شده از ميكروب اعصاب مهار كننده را بطور غير قابل برگشت و بطور كامل از بين ميبرد و باعث انقباضات بسياروحشتناك در تمام بدن ميشود .stiff person syndrome نوعي كزاز خفيف تر است كه به واسطه فعاليت نابجاي سيستم امنيتي بدن پديد مي ايد و زندگي بيمار را تخريب ميكند داروهاي تخريب كننده سيستم ايمني با عوارض بيشمار و دوزهاي بالاي ديازپام مثلا تا صد صدو پنجاه ميلي گرم در روز اندكي نرمي به قيمت عوارض بسيار براي بيمار به ارمغان مي اورد .
حالا معلوم ميشود طنين صداي سلن ديون در اسمان پاريس با همان جلوه و حلاي قديمي در حالي كه حركاتي موزون و چهره اي بري از درد دارد و تمركزي كه اجراي يك موسيقي دشوار را ممكن ميسازد از يك سو نشانه ايست از عزم و اراده انسان در مقابله با سنگين ترين ، دردناك ترين و ناتوان كننده ترين بيماري ها و از سوي ديگر نشانه ايست از برامدن پيشرفته ترين داروها ي تعديل كننده سيستم ايمني كه بسيار سلكتيو ( انتخابي ) روي مكانيسم بيماري اثر ميكنند و عوارض سركوبي سيستم ايمني شامل عفونت و…را به حداقل ميرساتتد و لزوم درمان هاي علامتي كه در اين مورد تمركز و هوشياري را از بيمار ميستانند به حداقل ميرسانند تا جايي كه چنين اجراى تاريخي ممكن ميشود .
صداي سلن ديون در المپيك پاريس هوشمندانه ترين ترفند بشريت بود براي گسترش معناي مسابقه به پيكار انسان با بيماري و و تلقيح اميد به ميليون ها بيماري كه در سراسر جهان در گير اين پيكار هستند و البته سرودي در ستايش دانش و هزاران محقق و دانشمندي كه دارند در سراسر جهان براي غلبه بر سنگين ترين بيماري ها تلاش ميكنند !

https://t.center/bzyad
يادداشت روز دوشنبه شرق
در انتهاى صف

مردم ايران، بسياري از آنها كه به پزشكيان راي دادند واحتمالا بسياري از آنها كه راي ندادند احساس ميكنند از روي گودالي مهيب پريده اند اما هنوز خطر سقوط در آن گودال به تمامي از بين نرفته و هر لحظه امكان سقوط هست .
بسياري از مردم در آخرين لحظات دريافتند كه چاره اي جز انتخاب ندارند دريافتند آنكه انتخاب ميكنند ضرورتا مطابق ايده آل هاي ايشان نيست و بخشي از سيستمي است كه مثل ايشان يا مطابق سليقه ايشان نمي انديشد و سخن نميگويد و حتي لباس نميپوشد . اما وقتي به اين درك رسيدند كه بي طرفي ميان نيروها معنايي جز طرف فاجعه گرفتن ندارد ، گمان كردند به درك بالاتري از سياست رسيده اند سياستي كه مستقل از اراده و آرزوهاي ايشان ميباشد. حتي مستقل از اراده فرديست كه انتخاب ميشود . تصور كردند ادراك اين موضوع كه فرد مقهور شرايط است و نه برعكس نشانه ايست از ارتقا تصورات سياسي ايشان . درست يا غلط ! همين مردم و بسياري از آنها كه راي ندادند با راي بسيار لغزنده پزشكيان ( تنها با تفاوت نهصد هزار نفر د. مرحله اول ) چراغ اميدي در دل هايشان روشن شده است . چراغي كه با كورسويي ضعيف ممكن است با هر بادي خاموش شده به قعر گودال فرو بيفتد . اينها با چشماني نگران شاهد لحظه به لحظه رفتارهاي رييس جمهور منتخب هستند . ميفهمند كه رفتار او با بخش هاىي از جامعه كه نورچشم بودن عادت ايشان در دهه هاي اخير بوده است رفتار محتاطانه ايست كه ميكوشد از هر تند روى و رنجاندن كسانى كه هنوز اهرم هاي كشور را در دست دارند پرهيز كند . يا خوش بينانه اين رفتار ها را به اين حساب ميگذارند . بسياري از آنها كه به ايشان راي دادند و بخش هاي مهمي از كساني كه راي ندادند سالهاست به جايكاهي در سايه عادت كرده اند . آنها حتي در انتهاي صف توجه شوندگان رييس جمهور نايستاده اند تا زماني هم رييس جمهوري كه با خون دل بسيار ووعليرغم دشنام هاي بركشيده از دو سو انتخاب كرده اند چون ايشان سخن بگويد به جاهايي كه ميروند برود و از آرزو هاي ايشان بگويد . انتهاى همه صفوف جايگاه هميشگي ايشان است . خير ، بسيارى از كسانى كه به ايشان راي دادند و بسباري ديگر كه راى ندادند عليرغم مشكلات بسياري كه دارند براى خود چيزى نميخواهند . فاصله عظيم بين كشورشان با كشورهاي مجاور .مقايسه فرودگاه امام با فرودگاه إستانبول و دوبى با دره اي كه دهانش هرروز گشاد تر ميشود زخم بدون مرحم دل هاى ايشان است و رنجى كه هر روز مردم ، حتي مردمي كه بخشي از آنها به هر دليل به فاجعه راي دادند آنها را مي آزارد . بسياري از آنها كه به پزشكيان راي دادند و بسياري كه اساسا راي ندادند حتى در آخر صف هم نيستند برايشان مهم نيست رييس جمهور منتخب كجا ميرود و چكار ميكند با چه كسي ملاقات ميكند و حتي از چه شيوه هايي براي دلبري استفاده ميكند . سينه ميزند يا زنجير، با مداحان ديده بوسي ميكند يا در بحبوحه انتخابات براي خريد به بقالي ميرود يا ……آنها كه حالا با احتساب تمام ايرانياني كه در اقصي نقاط دنيا پراكنده اند قطع نظر از كيفيت و ارزش بالايي كه دارند از نظر تعداد هم اكثريت عظيمي هستند . آنها ميتوانند و بايد ايران آينده را بسازند . مدرن ترين و دانش بنيان ترين مردم منطقه كه إيران نوين الان تنها در اذهان و روياهاي آنها به زندگي خود ادامه ميدهد ، با اضطراب و نكراني اما در سايه ، انتظار روزي را ميكشند كه نهايتا او به وعده هايش ، پيوستن به اف اي تي اف و ادامه برجام ، خروج كشور از انزواي بين المللي كه هر مشكلي در كشور به آنها منتهي ميشود و خروج فلاكتي كه همين الان هم هست اما در انزوا بدتر و بدتر خواهد شد صورت تحقق ببخشد .
همه ميدانند چه كسي گفته بود " گربه چه سياه جه سفيد بايد موش بگيرد "

https://t.center/bzyad
چرا بايد وزير بهداشت ايران يك پزشك بالينى باشد ؟

همه ميدانند كه در كشورهاي پيشرفته وزرا در همه رشته ها از ميان متخصصين مديريت و اقتصاد قطع نظر از نوع وزارتخانه شان انتخاب ميشوند . اما بخصوص در اين مورد كشور ما را نميتوان با اين كشورها مقايسه كرد .
هدف اين يادداشت برشمردن اين وجوه تمايز است ؛
اولا سيستم سلامت در كشور ما در حال حاضر در نوعي بحران به سر ميبرد بحراني كه به شدت جريان دارد اما كمتر كسي صداي آن را ميشنود چرا كه اين بحران تنها در نظرگاه پزشكان آن هم پزشكان باليني و فعال ، آنها كه هرروز در درمانگاه ها ومطب ها و اتاق عمل ها تعداد زيادي از مردم و بيماران -بيماران جسمي و روحي -را ميبينند يا عمل ميكنند ظاهر ميشود . كافي نيست پزشك باشيد بايد پزشك شاغل در يكي از رشته هاي اساسي و البته فعال باشيد . افق ديد هر كس محدود به تجارب و دانش اوست نه خير و شر مقاصدش .
ثانيا وزارت خانه هاي ما يا حداقل وزارت بهداشت نهاد هاي مستقل كه قطع نظر از نظرات وزير چرخ و دنده هايشان بچرخد نيستند . تجربه نشان داده هرچه وزير بخواهد كارشناسي ميكنند
ثالثا وزرا با برنامه اي كه از سالها پيش توسط يك حزب با پلاتفرم مشخص آماده شده باشد انتخاب نميشوند . برنامه همان چيزي است كه وزير ميخواهد يا بهتر بگوييم خواهد خواست .
وقتي صحبت از توسعه سلامت ، آموزش پزشكي ،تحقيقات ، گسترش بهداشت در كشور و… ميشود تعجب ميكني كه چگونه ممكن است مديران و برنامه ريزاني بدون اطلاع و اشاره به بحران هاي كليدي اي كه سيستم سلامت كشور را بيمار كرده طوري صحبت كنند كه كويا دارند درباره يك سيستم سلامت سالم صحبت ميكنند . انگار دارند براي يك اتوموبيل فرسوده برنامه براي يك سفر افرود ميريزند .و أصلا نمي گويند كه اين ماشين گيربكسش خراب است يا لاستيك ندارد .
تنها بايد پزشك باشي تادريابي سيستم سلامت كشور اولا به دليل وسعت و سهولت دسترسي به اطلاعات روز پزشكي و ثانيا سرسختي و مصايب بيشمار پزشكان حوان است كه ظاهرا تاكيد ميكنم ظاهرا به حيات خود ادامه ميدهد . بسياري از جوانان در همان روز اول كار در يك بخش دانشگاهي اروپايي يا أمريكاني تازه در مييابند سيستم سلامت روزآمد به چه معناست و مطمئن ميشوند در انزواي بين المللي دسترسي به آن غير ممكن است .بنابراين پزشك بودن هم ضرورتا به معناي درايت لازم براي درك بحران سلامت نيست . اما براي غير پزشكان حتي پزشكاني كه با يك يا چند دستگاه تنها روي بخش محدودي از بدن كار ميكنند مطلقا غير ممكن است .

https://t.center/bzyad
تانگو در كوير
در عمق كوير حتي پشه هم نيست . زنده نميماند . تا سه ماه پيش فضاي سياسى كشور ما بي شباهت به كوير نبود وقتي دهها كيلومتر در عمق آن فرو رفته اي و جز شن و ماسه هيج نيست . ناگهان به يكباره اوضاع تغيير كرد . فردي متفاوت كانديد شد و او را پذيرفتند بسياري از روي نا اميدي راي ندادند ولي هرچه داديم را ظاهرا خوب شمردند . با اختلافي اندك بر اقليتي محدود كه ديگر مي انديشند (به همراه تمام توانايي هاي ديگرشان ! )پيروز شديم . در حالي كه زخم زبان راي ندهندگان هم چنان به دنبال بوده و هست تا هرجه زودتر نشان دهند راي دادن بي نتيجه بوده است . راستي به يكباره چه اتفاقي افتاده است كه براي اولين بار از ما ميپرسند در مورد وزرا و كار بدستاننان نظر بدهيد . آيا به يكباره از كوير در رويا به گلستانى پر آب و سبز پا گذاشته ايم ؟ گلستان است يا رويا ؟ به شدت باور كرده ايم واز هول حليم ….
خانم دكتر از سه روز پيش چندين گروه مجازي را به اشغال خود در آورده است كه چرا تعداد زنان هيات انتخاب وزرا اندك است .عميقا متأسف است كه چرا به گروه و تخصص او بي اعتنائي شده است
براي هر پست وزارت دهها نفر كانديد شده اند بسياري خودشان خود را كانديد كرده اند
يكي قول ميدهد با كراوات پشت ميز وزارت بنشيند .ديگري قول ميدهد همه دانشجويان پزشكي را براي دوره به خارج بفرستد . ديگري ميخواهد پزشكي كشور را از همان ابتداي وزارت چون ماساچوست كند .بسياري مشغول دلبري براي هيات انتخاب شده اند .لابي ها گفتگو ها به شدت در جريان است تا بر هيات انتخاب تاثير بگذارد . اين همه تلاش و بگو مگو تنها براي هيأتي كه عمري موقت دارد و با انتخاب وزير كه معلوم نيست چقدر در آن موثر باشد چون حباب محو خواهد شد . يك بار ديگر بخشي از آزادي ، صورتي از دموكراسي در نيمه شب آنگاه كه هيچ كس آمادگي آن را ندارد نمايان شده است .
بدون حزب، بدون تشكيلات سياسي برنامه محور ،كه بجاي افراد، برنامه و بجاي نام ،معيار پيشنهاد كنند ، بدون آموزش سياسي اي كه مستلزم "گذشته چراغ راه آينده "است ، بايد پذيرفت كوير همان كوير است حتي اگر گل هاي پلاستيكي يا حتي گل هايي با نيمه عمر كوتاه در آن كاشته باشند . هجوم سرسام آور افراد و فشارهاي روز افزون بر اين كميته ها تنها با پيشنهاد اسامي در حالي كه ميدانيم هيچ برنامه اي وجود ندارد چه معنايي جز ترجيح منافع فردي و گروهي بر منافع و مصالح ملي و اجتماعي دارد ؟ ذره اي تغيير واقع بينانه ولي اجتماعي در بستري كه آزمون ومدرسه دمووكراسي است بهتر نيست ؟ آيا بهتر نيست اندكي اعصاب هيات هاي انتخاب را آرام تر بگذارند ؟
آيا اين هياهو شبيه يك تانگوي مبتذل بر شوره زاري تسطيح نشده نيست ؟

https://t.center/bzyad
يادداشت روز سه شنبه هفته نامه سلامت
انتخاب وزير
در شرايط متعارف و با وقت و حوصله كافي هم انتخاب يك وزير بسيار كاردشواري است .چرا كه در جامعه ما حزب ووتشكيلاتي كه از پيش جارجوب هايي را مشخص كرده باشد وجود ندارد .و انتخاب بسيارمهمي هم هست .چون اولا حزبي كه در اينده براساس يك خط مشي وزير را ياري برساند وجود ندارد .ثانيا وزارت خانه ها نهاد هاي خودساماني كه همه چيز را بدنه كارشناسان تعيين كنند نيستند و قادرند محترمانه نظرات كارشناسانه شان را منتج به نتايج مطلوب روحيات جناب وزير نمايند ! كه اگر چنين نبود بدنه كارشناسي وزارت ميتوانست در برابر تاسيس بيش از ده دانشگاه طب سنتي كه نظر يكي از وزرا بود مقاومت كند . در شرايطي كه جامعه بطور غير مترقبه اي در برابر اين تصميم قرار گرفته كار بسباردشوار تر است .
بنابراين بجاي برزبان آوردن اسامي بهتر است ابتدا چارچوب هايي براي مشخصات وزير تعيين كرد .
اشكالات سيستم سلامت كشور در حال حاضر بسيار متعددتد . نه بيست ايتم كه دهها آيتم خرد را ميتوان بر شمرد .اما اگر نيك بنگريم ريشه هاي اين مشكلات متعدد نيست و سرچشمه ، چند تضاد يا مشكل اصلي است كه حتي در ميان آنها هم ميتوان اهم و في الاهم قايل شد . به گمان من پيشيني ترين أشكال در سيستم سلامت تنگدسني و كمبود منابع است .سهم سلامت از بودجه كشور البته اندك است و اخيرا اندك تر هم شده اما نبايد كمبود منابع را صرفا رقم اندك منابع در نظر گرفت همين بودجه اندك هم بنابر تفكرات و رفتارهاي عادت شده به بدترين و پرلفت و ليس ترين إشكال و بدون كوچكترين نظارتي خرج ميشود . كمبود منابع و عدم خرج كرد بهينه آن خود به دليل قطع ارتباط بين المللي بدتر شده در يك سيكل معيوب ارتباط بين المللي را هم بدتر ميكند .بي ترديد هر سه عامل برشمرده ؛ كمبود منابع ، عدم مصرف بهينه و قطع ارتباط بين المللي هرسه تحت تاثير شرايط كلي كشور و بخصوص تخريم و برجام و اف اي تي اف هستند .
بنابراين وزير انتخابي بايد داراي فاصله اي معقول از ساختار هاي موجود باشد تا بتواند كليت معيوب آن را در نظر آورد و بجاي توجيه از روز انتخاب ، موثر ترين نقد را از اين ساختار ها به عمل آورد . ثانيا در مورد ارتباط با دنيا و امكان تامين سلامت مردم در قطع ارتباط بين المللي ( كه مفهومي بسيار فراتر از اف اي تي اف و برجام ميباشد ) كوجكترين توهمى نداشته باشد . نميتوان وزيري برگزيد كه قايل به حل نسبى مسايل در شرايط فعلي بدون حل موانع سياسي موجود باشد .اين بدان معنا نيست كه تا اف اي تي اف و برجام درست نشده بايد دست روي دست گذاشت و كاري نكرد . اتفاقا كسي كه درك درست تري از موانع موجود داشته باشد در كوتاه مدت و با وجود آن مشكلات تصميمات بهتري خواهد گرفت
بنابراين ؛
1 خصوصيت اول وزير منتخب بايد داشتن گفتماني هر چه مدرن تر و تفكر در خارج از چارچوب هاي موجود باشد
2 از آنجا كه نحوه رفتار و نگرش هر وزير بر خلاف عرف رايج دنيا بلافاصه در ابعاد بزرگ در كشور اجرايي ميشود خصوصيت بعدي وزير منتخب اين است كه در بطن كار باليني رشته هاي مادر باشند و هنوز فعال و بخصوص فعال سيستم دانشگاهي ونه خصوصي باشد . وزرايي كه به مناسبت تخصص خود اسير نگاه محدود خود به سيستم سلامت كشور بودند گاه حتي عليرغم اراده نيك با صرف منابع بسيار هم نتوانستند از پول براي گشودن گره ها استفاده كنند . طب خصوصي بخش عمده سلامت در كشور است اما وزيري كه بهترين و كار آمد ترين فعاليت خصوصي را داشت هم اسير گفتمان رايج شد .
3 با توجه به مشكلات عديده اي كه وزير خواهد داشت به گمانم شخص وزير بايد واجد نوعي كاريزما و پيشينه شناخته شده باشد . شخصي كه صرف حضور و قبول او به معناي پذيرش يا كنار آمدن سيستم به قيمت عبور از برخي تنگ نظري ها باشد . كسي كه براي اول بار مجبور به مواجهه با مخالفين نشده باشد .شخصي كه اهميت وزير بودن به معناي يك مدل يا حتي يك رسانه مستقل بودن را دريافته باشد و همانگونه رفتار كند
4 بِه گمان من سن ووجنس وزير در برابر مسايل پيش گفته اهميت چنداني ندارند

https://t.center/bzyad
يادداشت روز دوشنبه شرق

بحران سلامت و كابينه جديد
مشكلات انباشته و روز افزون سلامت با تغيير كابينه با سرعت بهبودي نخواهند بافت . اما داشتن چشم اندازي از عمق و سنگيني بحران بي ترديد مهم ترين نكته است .
ليست كردن تعدادي مشكلات ده بيست يا بيشتر بدون اهم و في الاهم ديدن اينها نشان از راه پيمودن در سطح دارد نه غوطه وري در عمق ! تمام اين چند ده أشكال برشمرده اكر به ديدن پيشيني ترين آنها منجر نشود در صورت اصلاح هم فقط تاثيراتي بر روبنا آن هم تنها روبنايي از جنس كارتن خواهد داشت .
بيشيني ترين اشكالات سيستم سلامت عبارتند از كمبود منابع ، عدم استفاده مناسب از منابع به دليل عدم وجود طبقه بندي خدمات و البته قطع ارتباط كامل با سيستم بين المللي طب . هريك از اين سه عامل پيشيني هم يكديگر را تشديد ميكنند . تنگدستي موجود به دليل عدم طبقه بندي مناسب خدمات تشديد ميشود . قطع ارتباط هم به خودي خود باعث تقليل منابع و طبقه بندي غير علمي خدمات ميگردد.
بديهي است قطع ارتباط بين المللي وتنگدستي سيستم سلامت بيش از هرچيز تحت تاثير عوامل سياسي ؛تحريم ها ، اف اي تي اف و برجام ميباشد . ولي آيا اين بدان معناست كه تا حل اين مسايل پايه اي بايد دست روي دست گذاشت و هيچكاري نكرد ؟
واقعيت اين است كه مثل هر كار درماني ديكري در پزشكي كسي كه درك بهتري از اتيولوژي و علت اصلي بيماري دارد در تسكين موقت بيماري وًگشودن درها براي علاج قطعي هم بهتر عمل خواهد كرد .
بنابراين در شرايط فعلي دولت وظيفه دارد مثل هر كشور ديگري اورژانس ها ، بيماران ناتوان و مردم بسيار فقير را با تهيه منابع لازم تحت پوشش كامل خود قرار دهد و از هر جايي كه شده منابع لازم براي اينكار را فراهم كند . در حال حاضر در هر سه مورد در كشور اشكالات جدي وجود دارد . هر دولتي مراقبت از اين سه گروه را بايد وجدان و شرف خود تعريف كند .اما خارج از اين سه گروه همانطور كه در ساير بخش ها حتي در مناظره ها هم گفته شد بايد مبادله آزاد و عرضه و تقاضا و در يك كلام اقتصاد هم به رسميت شناخته شود تنها در صورتي كه درجاتي از مكانيسم بازار در كار سلامت به رسميت شناخته شود است كه دولت ميتواند نرخ خدمات پزشكي را دريابد و از منابع مختلف تهيه و در سه كروهي كه بر شمردم هزينه كند . دولت بايد اجازه دهد سيستم سلامت مثل يك نهاد خود سامان كار كند و او تنها بر آن نظارت داشته باشد . مداخله گري دولت در همه زمينه هاي سلامت اورا از وظايف سه گانه برشمرده هم باز ميدارد
. اين وظيفه حياتي را كم رنگ ميكند . صحبت از بازار و عرضه ووتقاضا در سلامت نبايدبلافاصله گران شدن خدمات پزشكي را به اذهان آورده باعث هراس در عرضه عمومي و سياسي شود .در هيچ كجاي دنيا خدمات پزشكي مطلقا آزادانه نرخ گذاري نميشوند اولا خود مكانيسم عرضه و تقاضا اجازه دريافت هاي بيشتر را نميدهد و عرضه با تقاضا متعادل ميشود ثانيا كيفيت خدمات توسط بيمه ها كنترل شده و بيمه ها به عنوان پرداخت كننده اصلي بر اين كار نظارت ميكنند بعلاوه در همه كشورها انجمن هاي پزشكي دستورالعمل هايي دارند كه نوعي همسان سازي بين پزشكان يك شهر پديد مي آورد
تنها و تنها پس از اصلاح اين زيربناي اقتصادي و تبديل نهاد هاي سلامت به نهادهاي خودسامان است كه ميتوان از سلامت روز آمد ،سيستم ارجاع ، پزشك خانواده ، ماندكاري پزشكان در كشور و اميد به زندگي و تحصيل در كشور صحبت كرد البته حتي با تهيه منابع مالي كافي هم بدون ارتباط بين المللي نميتوان از يك سيستم سلامت با كيفيت صحبت كرد حتي در شرايط جنگي و اردوكاهي هم كشور از ارتباط با طب بين الملل بي نياز نيست . ماندكاري تمام پزشكان ايراني در كشور و بازگشت كساني كه به خارج رفته اند ، داشتن سستم دانشگاهي كاملا مستقل كه سلسله مراتب خود را خود تعيين كند با اساتيد تمام وقت مرفه و مفتخر به اين شغل آززوهايي دور و دراز و دست نيافتني بنظر ميرسند اما هيچ گاه هيچ گاه قدرت اميد و آرزو را آن زمان كه باوري به كورسويي پيدا شود نبايد ناديده گرفت !

https://t.center/bzyad
FATF
اف اى تى اف
به همراه تعدادى از همكاران براي شركت در كنكره اروپايي سكته مغزي به شهر كوتنبرك سويد رفته بوديم .صبحانه را در هتل خورديم .در محل كنگره ناهار خيلي بهداشتي شامل سبزيجات و اندكي سيب زميني و ذراتي مرغ پخته بود . درنتيجه براي شام دسته جمعي بيرون رفتيم شكمي به رسم إيران از عزا در آوريم . با كمال تعجب هيچ رستوراني با پول نقد حاضر به دادن غذا به ما نبود و تنها با كارت اعتباري خريد غذا امكان پذير بود . كارت ويزا و مستر نه تنها باعث تسهيل خريد ميشود بلكه رد خريدار هم قابل پيگيريست بنابراين صاحبان پول هاي غيررقانوني و پول شويان عموما از پول نقد استفاده ميكنند . در تمام شهر هيچ رستوراني حاضر به پذيرايي از ما نشد و گروه با شكم گرسنه به هتل بازگشتيم جالب اينكه رستوران هتل هم حاضر به فروش غذا با پول نقد نبود دستگاه هاي اتوماتيك بيسكوييت و نوشابه هم فقط با كارت كار ميكرد .
اين قضيه مربوط به سه سال پيش است نميدانم اين مقررات در آن كشور هموز هست يا نه تشديد شده يا ملغي اما مردم ايران به واسطه نداشتن كرديت كارت كه به دليل قطع اف اي تي اف ميباشد تحت نوعي تحقير دايمي و احساس حقارت در برابر تمام دنيا ميباشند .قطعا ارتباط بانكي با دنيا باعث اقتصاد پررونق تريست اما به عنوان يك فرد جنبه اعتبار و آبرويي آن هم برايمان مهم است . كشوري كه شهروندانش در يك كشور اروپايي حتي نتوانند غذا بخورند و به ايشان همچون قاچاقچيان و پول شويان نگاه بكنند چگونه ميتواند مسايل اساسي خود را حل كند ؟ چگونه ميتوان از دولت و رييس جمهور جديدش اين يا آن درخواست را داشت ؟ قطع ارتباط با مجامع علمي دنيا و ناتواني در خريد اشتراك در موسسات و انتشارات بين المللي توسط پزشكان و اتديشمنداني كه بايد براي كشور تصميم بگيرند موضوع كم اهميتي نيست . كدام دولت ميتواند به اين موضوع هم چنين اعتبار و آبروي شهروندانش بي اعتنا باشد ؟
كرديت كارت نداشتن ايرانيان ستم بزرگيست كه هيج از آن صحبت نميشود . گويي به آن عادت كرده ايم .
چگونه ميتوان از رييس جمهور جديد انتظار داشت بدون پيوستن به پيمان هاي بين المللي مسايل داخلي را حل كند ؟ رييس جمهور و همكاران او به مردم بگويند كه براي لغو اف اي تي اف ، مردم چگونه ميتوانند اظهار نظر كنند ؟ و در حالي كه مجلس در خدمت نيروهاييست كه معلوم نيست به چه دليل موافق اين محدوديت ها هستند ، آيا راه ديكري براي شنيدن صداي مردم إيران بخصوص آنها كه چرخش امور تنها با خون دل ايشان و عليرغم مشكلات دست ساز روز افزون ميسر ميشود ، وجود ندارد ؟

https://t.center/bzyad
اميد و آرزو !

به پزشكيان راى دادم
-چونان سيزيف كه براى هزارمين بار سنگي سنگين را بالاي كوه ميبرد تا به حكم مجازات ، دوباره سنگ پايين بغلطد و او باز بالا ببرد .
-چونان اوليس كه دهها سال بعد از تروا ،سالها بعد از مرگ آشيل ، هكتور و باريس قهرمانان تروا در درياهاي دور به دنبال مأواي گمشده خود ميگردد
-چونان تشنه مولانا كه بر سر ديوار نشسته بود با هر كلوخي كه در آب مي انداخت به جوي نزديك تر نميشد اما صداي آب اورا خوش مي آمد
-چونان ققنوسي مردد كه نميداند دوباره براي هزارمين بار آيا از آتش برخواهد خاست يا نه ؟
-چون رهرويي كه به دره اي فرافتاده به بوته اي سست چنگ ميزند
-چون اسيري محبوس كه سوراخي از نور در گوشه سلول اورا ميفريبد . زنده ميكند به اميد .
چون؛
-بى آب و نان ميمانم . بي هوا خفقان ميگيرم اما بي اميد ميميرم . خواه بميرم خواه زنده بمانم .
-اميد همان خيال است و خيال همان روياست و رويا همان جاييست كه در دشت ها ميدوي در رودها شنا ميكني و در آسمان ميپري . دشت ها رودها و آسمان هايي كه در رويا تصويري از خود در ذهن تو جا ميگذارند تا بيدار شوي و به دنبال آنها بروي .
-رويا و خيال بايد پايي در واقعيت داشته باشد تا اميد بيافريند . بي رويا اين تونيستي كه زندگي ميكند جسم توست ! جسمي كه مرگ ميتواند اما شهادت هرگز !
-جهان بي رويا ارزش زيستن ندارد .
-راي به پزشكيان هيچ چيز نيست جز وعده اي كه به خود ميدهي ؛ پوييدن ! حتى اگر دروغى باشد كه سرمست ميكند آن را باور ميكني دروغ را راست ميكني .اميد و آرزو كه دروغ نيست .هستي او در نيستي است !

https://t.center/bzyad
يادداشت روز يكشنبه روزنامه هم ميهن

سرانجام پاسى از شب جمعه نتایج انتخابات درز کرد. تمام آن روز کشور در التهاب نتایج این انتخابات بود. آیا پزشکیان که متفاوت می‌اندیشد انتخاب خواهد شد یا جلیلى که وضعیت حاضر را مطلوب می‌داند؟ اما نتایج انتخابات معانى خاصى را به ذهن متبادر می‌کند و پیام‌های خاصى دارد که اهمیت آن‌ها خیلى کمتر از رئیس‌جمهور منتخب نیست؛ اول آن‌که قشر خاکستری که ریشه در شهرهای بزرگ و طبقه متوسط داشته، نگاهی به خارج از کشور دارد و از آن تاثیر بسیار می‌گیرد و همان‌طور که عهد کرده بود در انتخابات شرکت نکرد؛ حتی دور دوم هم افزایش آرای این قشر چندان نبود.
مسئله مهم این قشر، ایده‌آل و آرزوست حتی اگر خود او هم دچار مشکلات اقتصادی نباشد که در اکثر موارد هم هست، آنچه او را می‌آزارد و ناامید می‌کند، تفاوت روزافزون بین شرایط فعلی و شرایط ایده‌آل و امکان‌پذیری است که او در ذهن دارد. او فرودگاه کشور را با فرودگاه دوبی و استانبول مقایسه می‌کند. به‌واسطه پس‌زمینه‌ای که از ده‌ها سال پیش باقی مانده او خود را به هیچ‌وجه کمتر از شهروندان سایر کشورها نمی‌بیند و هر قاعده و رفتار خلاف عقل هم از همین زاویه است که او را می‌آزارد. اگرچه حاضر است بیشترین تلاش را برای اصلاح کشور خود به عمل آورد اما وقتی چنین امکانی پیدا نمی‌کند دچار یأس، ناامیدی، اجتناب و فرار می‌‌شود. در انتخابات تنها تغییر کلی شرایط به‌سمتی که دوست دارد را می‌بیند و درنتیجه وقتی برآورده شدنش را مقدور نمی‌بیند، اجتناب می‌کند و رأی نمی‌دهد و… این قشر بر عهد خود در دور دوم هم باقی ماند و رأی نداد.اكثريت كسانى كه راى ندادند هيچ چيز براي خود نميخواهند خواسته آنها چرخش عقلاني امور براي ديگري است . نميپذيرد كه آرزوهاي بزرگ در ذهنش بميرد .راى دادن را مرگ آن آرزو واميد به حساب مي آورد
دوم، روستاییان و بخش‌هایی از اقشار فرودست در شهرهای کوچک این‌بار با اقبال بی‌نظیر خود به کاندیدای تغییر، بیشترین یاری را به انتخاب او رساندند. این تحول بسیار بزرگی است. این اقشار با منطق ساده‌تری که حاصل سرسختی و بی‌رحمی روزگار است برای رهایی یا حداقل جلوگیری از تشدید فشاری که بر پوست، گوشت و استخوان‌شان احساس می‌کردند به صندوق رأی روی آوردند تا پزشکیان کاندیدای تغییر را به جلیلی کاندیدای سکون ترجیح دهند. تفاوت جلیلی با پزشکیان در نانی که فرو می‌برند و هوایی که تنفس می‌کنند هم برای ایشان مثل پیراهن تن‌شان ملموس بود. در دنیای فریب و وعده‌های دروغین آینده این‌بار این‌ها منطق صحیح‌تر نان  و معده خالی را پذیرفتند. ولو برای یک‌روز و یک‌ساعت هرچه از روستای رنج دور می‌شوی به همان نسبت این منطق سست‌تر و فاصله جلیلی با پزشکیان محوتر می‌شود. به‌راحتی از راه دور خواستار مبارزاتی می‌شوند که باید همین فرودستان تحمل کنند.

سوم و مهم‌تر از همه این‌که، این انتخابات حاکی از قطع ارتباط بین دستجات پوپولیستی و آرمان‌گرایانه با فرودستان شهری بود؛ از لویی بناپارت تا احمدی‌نژاد این‌گونه عوام‌فریبان آتش تهیه خود را از میان محروم‌ترین اقشار و با امید برآوردن آرزوهایشان انتخاب می‌کردند. روستا محله خاستگاه افرادی بود که می‌بالیدند تا جذب دستجات این‌چنینی شوند. انتخابات اخیر نشان داد این طبقات در کشور ما حالا دیگر آنقدر رشد کرده‌اند که از وسایل قانونی مثل انتخابات استفاده می‌کنند و به کسانی که شعار تغییر می‌دهند، می‌پیوندند.
دستجات پوپولیستی وقتی جایگاهی در میان توده‌ها نداشته باشند به‌خصوص بعد از یک یا چند حکومت پوپولیستی تنها به اهرم دولتی می‌اندیشند و وقتی از به دست آوردن آن ناامید شوند، فراموش خواهند شد ولی اگر به قدرت دولتی دست پیدا کنند، به سختی می‌توان ایشان را از سکانی که به دست گرفته‌اند جدا کرد. منتزع شدن جریان پایداری از طبقات اجتماعی، پیام مهم این انتخابات است.
همه این‌ها دشواری‌هایی ا‌ست که بر سر راه رئیس‌جمهور آینده، پرزیدنت پزشکیان قرار گرفته است، اگرچه هوشمندانه انرژی انتخاباتی خود را صرف توده‌های مدرن شهری نکرد اما باید بکوشد مهم‌ترین مایحتاج این طبقه يعني اميد ، رویا و آرزو را به ایشان بازگرداند. جامعه بدون رویا، جامعه مرده است. در مورد گروه فرودستانی که. به انتخاب او كمك كردند باید بیشترین تلاش را به عمل آورد. آن ها پيش از رويا به نان محتاجند . کشور هم از نان و هم از رویا تهی شده است؛ تهیه هردو به‌غایت دشوار است.

https://t.center/bzyad
يك كوچه و دو تصوير

سفارت ايران در برلين در انتهاى يك كوچه طويل و بن بست قرار گرفته است . در انتخاب روحانى من و دخترم كه براى يك كنگره سكته مغزي در برلين بوديم خود را با صرف وقت زياد به سفارت رسانديم تا راى بدهيم صف بسيار طولانى راى دهندگان شگفت انگيز بود تمام كوچه و بخشى از خيابان مملو از ايرانيان شده بود . كس ممانعتى يا اعتراضى نميكرد .سفير و كار كنان سفارت در كوچه در كنار مردم بودند و فضاى شادى حاكم بود .يادم مي آيد راننده تاكسى ، ارتشى مهاجرى بود كه دل پرخونى داشت . از آنها كه اگر ميماند شايد اعدام ميشد . خاطرم هست من و دخترم چنان بر مغز او كار كرديم ( هر دو نورولوژيست هستيم ) تا سر راه اندكى توقف كرديم تا او هم شناسنامه اش را از منزل بردارد
ديروز ويديويي از ان كوچه ديدم كه چند هموطن ، معدود هموطناني را كه با ترس و لرز به سفارت نزديك ميشدند هدف بدترين ناسزا ها و حتي برخورد فيزيكي قرار ميدادند
دقايقي مبهوت و مأيوس بر جاي خود خشك شدم . ايكاش اشكي مي ريخت راحت ميشدم !
راستي چه بر سر ما آمده است ؟ چه برسر ما آورده اند ؟ چگونه ميتوانيد ملتي اينطور شاد ،سرزنده و پويا را كه بارها و بارها هم كه ذوقش را مضروب ميكني اوليس وار از جا بر ميخيزد و بازهم راه صلح ومصالحه پيش ميگيرد تا اين حد از خود بيخود كنيد ؟
يك بار ديگر فردا جمعه احتمالا ملت دست مصالحه و اصلاح پيش خواهد آورد به كسي كه قول تغيير ميدهد و در حرف منتقد وضع موجود است راي ميدهد . كار آسانى نبود .بعد از آن همه نيرنگ و جفا ,با خون دل تنها براى گشودن روزني براي آينده اين سرزمين براى فرزندان و نوادگان براي اجتناب از سقوط كامل كشور در دست هايي تنگ و خرد كننده انشالله عده زيادي به پاي صندوق هاي راي خواهند رفت .
آيا رأى ها را درست خواهيد شمرد ؟ آيا به كسي كه مورد اعتماد مردم قرار گرفته است قدرت خواهيد داد؟ آيا سنگ اندازى و كارشكني در كار منتخب مردم را پايان خواهيد داد ؟
نميدانم آن كوچه فردا چه شكلي خواهد داشت و ازدحام جمعيت چگونه خواهد بود ؟ آيا كسانى كه در حرف ادعاي آزادى دارند فردا هم الگويي از رفتارخشونت آميز حكومت مطلوب خود را نشان خواهند داد يا منطق اصلاح را پذيرفته اند ؟ اما يك نكته را نبايد ناديده گذاشت ؛
لحظاتي چون آن كوچه شلوغ در آن كشور غريب لحظاتي ناب و تكرار نشدني در حيات ملت ها هستتد . باشد كه حكومت هر كه هست آن را پاس بدارد . قدرش را بداند و بداند كه ديگر تكرار نخواهد شد !

https://t.center/bzyad
پايداريسم
موضوع اين يادداشت برشمردن ويژگي هاي يك جنبش اجتماعي در كشور ماست كه " پايداري " نام دارد .اگر چه اين هم گونه ايراني جنبش هاي آنارشيستي است كه در يكي دو قرن اخير پيدا شدند نظير فاشيسم ، نازيسم ، فرانكيسم و….ولي خود مثل هركدام از آنها واجد شرايط خاصى است كه تابع فرهنگ ووتاريخ و اقتصاد كشور ما ميباشد . متاسفانه اين جنبش عملا موجود و بسبار پر نفوذ تاكنون توسط استاداني كه تخصصش را دارند به اين عنوان بررسي نشده شباهت و خصوصيات و تفاوت هايش با جنبش هاي مشابه شكافته نشده است . حال كه كشور در هراس از سلطه كامل اين جنبش به سر ميبرد كه دور از انتظار هم نيست ، كاربجايي رسيده كه نسخه نويس صرع و بواسير در تلاش براي شناخت اين دمل چركين بكوشد .
پايداريسم هم يك جنبش آنارشيستي است . بجاي تكيه بر منابع انساني و روند تاريخي بر توطئه و پشت صحنه و ترور تكيه ميكند . مثل همه جنبش هاي پيش گفته چنان خود را به آرمان خود معتقد نشان ميدهد كه هر كار ووسيله اي مجاز ميشود . "پايداريسم " ظاهرا بر شعارهاي مردم پسند و خواسته هاي فرودستان شهري تكيه ميكند اما مثل همه آن جنبش ها حمايت سرمايه هاي بزرك و صاحبان اصلي قدرت و ثروت اگرچه اشكار نيست ولي وجود دارد . در نازيسم ارتش و صنايع فولاد و در فاشيسم اتحاد با كليسا باعث برامدن جنبش بودند پايداري هم احتمالا پشت به سرمايه هاي عظيم نيمه دولتي تازه پديدار شده دارد .پايداريسم همچون نازيسم و فاشيسم پابر پله دموكراسي ميگذارد اما وقتي بالا رفت قطعا نردبام شكسته و داغان را واژگون خواهد كرد . اما پايداريسم با سلف هاي خود تفاوت هايي دارد اول آنكه فاشيسم و نازيسم از همان ابتدا بر توده هايي از مردم تكيه داشتند . و با دماگوژي بسيار موفقي شروع كردند .پايداريسم اگر نقطه آغازش را احمدي نژاد بدانيم بر پوپوليسم گسترده اي متكي شد اما آن را از دست داد .در حال حاضر تنها ملجا و مأواي خود را قدرت دولتي ميداند و اميد آن دارد با استفاده از اهرم دولت بتواند جايگاه اجتماعي پيدا كند . اين ويژگي پايداريسم را از فاشيسم و نازيسم خطرناك تر ميكند .هسته متشكل و بسيارمصمم " پايداريست " براي بقا و ظاهرا در راه ارمان خود به هر كاري دست خواهد زد . نكته مشترك پايداري با جنبش هاي سلف خود آن است كه سرانجام روزي نيروهايي كه به اين جنبش تكيه كرده و ميخواستند از اين فرانكنشتاين اجتماعي بهره بگيرند از هيولا به وحشت افتاده تلاش ميكنند دست و پاي اورا بچينند در المان و ايتاليا صنايع فولاد و كليسا وقتي به صرافت افتادند كه دير شده بود . در كشور ما بنظر ميرسد اين صرافت پيدا شده باشد دير يا زود بودن آن را تنها تاريخ نشان خواهد داد .نكته مهم و خاص در اين جنبش نام "پايداري " است من نميدانم نام هاي فاشيسم و نازيسم از كجا آمده اند اما نام " پايداري " نوعي احساس نااميدي از آينده را به ذهن مي آورد .كسي كه خود را پايداري مينامد ميداند كه در حال حذف شدن از تاريخ ميباشد و در اين مسير پايداري ميكند . ميداند كه جايگاهي در ميان مردم و در قلب ها نخواهد داشت اهميتي هم نميدهد . او از جان منتزع شده . ماوايي جز اسلحه و قدرت ، آن هم نافذ ترينش ؛قدرت دولتي نميشناسد . كسي كه احساس ميكند در حال حذف شدن است بي ترديد از كسي كه توهم موفقيت دارد بسيار خطرناك تر است بخصوص اگر آرمان او نوعي آرمان متافيزيكي و نا معقول باشد
پايداريسم مثل نازيسم و فاشيسم و فرانكيسم و پرونيسم محصول درجاتي از رشد سرمايه داري و تناقضاتي است كه پديد مي آورد .اما تفاوت عمده پايداريسم كه رنگ و بوي به شدت ايراني و تفكرات موعود گرايانه و باطني ايراني دارد با ساير اين جنبش ها شايد اين باشد كه هنوز سرنوشت او و ميزان استفاده اي كه از دموكراسي و حيله هاي متعدد آن ميتواند بكند ( مثل ايجاد انزجار از صندوق راي به روش هايي غير مستقيم ) هنوز معلوم نيست !

https://t.center/bzyad
اما اين انزوا به هيچ عنوان باعث تغيير رژيم يا تغيير در روش هايش نخواهد شد حتي هسته سخت قدرت هر چه كوجك تر اما چابك تر خواهد شد .طالبان بدون كمترين پذيرش بين المللي در حال حكومت است .تصور نميكنم كره شمالي هم مشروعيتي برايش مانده باشد .البته راي ندادن يك خاصيت مهم دارد وقتتان تلف نميشود آبرويتان هم در گروه هاي تماما انقلابي خانوادگي حفظ ميشود !
اما اگر به پزشكيان راي هم بدهيد هيچ بهبودي اي در كار نخواهد بود اتفاق زيادي نخواهد افتاد تنها زحمات بيشتري خواهيد داشت .ممكن است براي اعتراض به تقلب لازم باشد به خيابان بياييد. كه با راي ندادن نميتوانيد . بعد بايد بمانيد از پزشكيان بخواهيد و اگر لازم شد از او حمايت كنيد . او عقبه اي ندارد با دانش مدرن سياست ميانه اي ندارد در قدرت هم به سمت هر بادي خواهد رفت كه با توان بيشتري بوزد . بدون حضور نيروبي كه شايد و تنها شايد در جريان انتخاب او شكل بگيرد تنها شايد چوبي باشد در گردش چرخ هايي كه ميروند تا زندگي مارا بيش از بيش بفرسايند جوبي قطعا نرم همين و نه بيشتر ! آن هم تازه شايد .همان شايد هم منوط به ميزان مداخله و تشكل مردم در روز بعد از انتخابات ميباشد . عدم وجود چنين تشكل و جنين مداخله و چنين دركي توجيه گر انفعال و عدم تلاش براي ايجاد آن نيست ! نميتوان گفت چون چنين تشكل و حركتي در حال حاضر وجود ندارد در آينده هم وجود نخواهد داشت ونبايد براي آن تلاش كرد
صحنه واقعي زندگي همين است . كمال مطلوب حداقل در اين دنيا رويايي بيش نيست . انتخاب بين نيستي محتوم است و هستي محتمل
آيا به او راي ميدهيد و تلاش ميكنيد به درخواست و اعتراض خود ادامه دهيد تا شايد سر سوزني تغيير حاصل شود شايد در دور دوم رفراندومي به پا كنيد با تاثيرات بيشتر . يا اجازه ميدهيد سيستم فعلي به انحطاط فعال خود بدون كوجكترين تلاش شما ادامه دهد تا به زعم خود منزه بمانيد ؟
اينكه همه جا تيره و تار بنظر ميرسد و جز روزني باريك پيدا نيست تقصير كاساندرا ي پيشگو نيست . واقعا مصيبت در اسب تروا پنهان شده است . بازهم براي هزارمين بار در تاريخ جمعيت در هلهله هاي شادي خود عقل را به احساس خواهد سبرد كاساندر پيشگوي ملعون را ناسزا خواهد گفت و شكم اسب را شكافته به مصيبت خوش آمد خواهد گفت .


https://t.center/bzyad
مرحله دوم ؛ كاساندر و اسب تروا

بله همين است همين كه ديديد . يك روستاىى ساده كه تحصيل پزشكى كرده جراح شده . مثل من ، شايد هم شما .هيچ آموزش فرهنگي نداشته ، هيچ پزشكي نداشته .براي سياست به معناى امروز هم آموزش نگرفته .هيچ كس نداشته در كشور ما طرح كاد سياست خود سياست و مسيوليت است .سياست به معناى هدف گيرى درست مخاطب در انتخابات ، استفاده از هر تريبونى به مقتضاى آن تريبون و استفاده از زبان بدن و لباس و رفتار ! پزشكي عمومي اش بي ترديد بي خدشه بوده است قبل از انقلاب شروع كرده سال ٥٥ ، جراحى و جراحي قلب را بعد از انقلاب شروع كرده همان موقع كه همه اينها گزينش داشت برخي پشت گزينش ماندند .برخي مهاجرت كردند يا كنج عزلت گزيدند . برخي سعادت پيدا كردند سالها ي طولاني در روستاها بهترين دوران زندگيشان را بگذرانند به برخي هم گفتند اسلامت براي جراحى كافى نيست راديو تراپي بايد بروي كه ان موقع بسيار نامحبوب بود . ايشان اگر دست اندر كار گزينش نبوده باشد مشكلى هم با آن نداشته . صلاحيت ندارم بگويم جراح قلب خوبى است يانه اما اگر هم بوده كيفيت خودش را فداي سياست كرده است . احتمالا با همان صداقت روستايي فكر كرده بوده جراحي قلب بخواند تا قلب بيماران را رايگان عمل كند !
بله جناح چپ جمهوري إسلامي همان ها كه بعدا اصلاح طلب شدند در اوايل انقلاب همان تندروها بودند . بسياري از رفتارهاي افراطي اول انقلاب هم حاصل تند روي هاي آنان است .در نتيجه مطالبي كه در مورد تند روي هاي ايشان ميگويند دور از انتظار نيست قطعا انتظار نقد صريح گذشته انتظار درستي است بخصوص از جانب كساني كه در آن زمان در آنسوي خط بوده اند . اما اين. هم صحيح است كه بسياري از منتقدين ايشان هم در مخالفين ووهم در ميان حاكمان در آن زمان عقايد افراطي عجيب و غريب تري داشتند كه الان اسمي از آن نمي اورند و اين هم صحيح است كه بسياري همچون ايشان و هم فكرانشان واقعا تغيير كرده اند تغييري كه در عمل نشان ميدهند و برخي بهاي سنگيني براي آن پرداخته اند . تغييري كه بسياري با استفاده از نقد و مخالفت شايد پيدا نكرده باشند
ديديد در مناظره سخنوري و بلاغت آن كساني كه نوعي فرهنگ و سخنوري بخشي از آموزششان در حوزه بوده است را هم نداشت . گاه آنجا كه سخن بسيارداشت در دام جزيئات افتاد ووقتش به توضيح چرخ و دنده هايي كه تنها براي زمينگير كردن او مطرح شده بود گذشت .( البته به استثناي مناظره آخر كه بجاي حريف دوربين را نشانه گرفته بود ) گاه مقهور كلمات كلي بي معني و اشكارا دروغي شد كه ميگفتند . مخاطب او گويا توده هاي ميليوني اي كه تصميم قابل دركي براي راي ندادن گرفته اند نبود . از همه بدتر هيچ سازمان و تشكيلاتي كه براي او برنامه اي براي اداره كشور ريخته باشد وجود ندارد . تقصير او نيست اجازه تحزب و اموزش سياسي جوانان تازه از درخواست هاي اوست . حتي چند مشاور خوب براي مبارزه انتخاباتي در مسايل جزئي مثل لباس و زبان بدن هم نداشت.
بله همه اينها درست است . اما همين است كه هست .اما سوال اينحاست كه شما چه ميخواهيد بكنيد ؟
در اين مرحله دوم اگر راي ندهيد قطعا به رقيب او جليلي راي داده ايد هيج تغييري در شرايط كشور جز وخامت روز افزون پيش نخواهد امد .جليلي حتي ادعاي تغيير و اصلاح هم ندارد أصلا يوتوپياي خود او هم گذشته است .با اين انتخاب حكومت از هر توان مخالفتي خيالش راحت خواهد شد تضاد و جنگي كه بين خودي ها تازه شروع شده بود با شدت به مراتب بيشتر ادامه خواهد داشت در نبرد دايناسور ها مردم عادي زير پا له خواهند شد .در حكومت جليلي شركت در قدرت هرچه ننگين تر و اجتناب هر چه آبرومندانه تر خواهد شد در نتيجه دايره كار بدستان محدود و محدود تر وهرچه ابله تر خواهد گرديد . قطع ارتباط بين المللي با جامعه ملل كه خود جليلي به شكل فعال پيگيري خواهد كرد .نيرويي كه نام خود را "پايداري " در برابر مدرنيته و ضرورت تاريخ گذاشته بي ترديد در دانش و عقلانيت مدرن تنها مرگ خود را خواهد ديد و اطمينان دارد جز قدرت دولتي هيچ ماوايي در مغز ها و قلب ها نخواهد داشت .
مشروعيت زدايي از طريق راي توهمي بيش نيست . اولا ابتدا بايد ثابت كرد مشروعيتي براي امثال پايداري هست كه بخواهد زدوده شود ؟ بهلاوه رفتن در آتش و دعوت به اتش براي بي ابرو كردن حريف تنها از اسطوره هاي منفور يوناني همچون اروسترات بر مي آيد .بعلاوه هر حكومتي ميتواند اراي واقعي را بيشتر كند و بر اراي دروغ هم بيفزايد اگر نميكند اختلاف نظر و رقابت در خود هسته مركزي قدرت است كه مجبور ميكند يكديگر را بپايند .در صورت اثبات هم تنها پوزخندي بر لبان مردم دنيا خواهد آورد چند مقاله اي چاپ خواهد شد هزاران جوان دانش بنيان از رييس جمهور خود و حتي شباهت نام هايشان دچار شرم خواهند شد .وطن ياد آور مسيولين امور تربيني در گذشته و نحوه استدلال چندش آور جليلي با ژست عاقل اند سفيه خواهد شد .
ميعاد در فيروز آبادى

مسعود پزشكيان بيمارستان فيروز آبادي شهر ري را براي راي دادن انتخاب كرد
انتخابي هوشمندانه بود
اگر كسي ميخواهد عمق دردهاي مردم را بشناسد بايد سري به بيمارستان فيروزآبادي بزند
اگر كسي ميخواهد بفهمد سياست و ايديولوژي چه كارها ميتواند با مردم بكند بايد به بيمارستان فيروز آبادي برود
اگر كسي ميخواهد در عمل پيماني در جهت رفاه مردم ببندد بايد به بيمارستان فيروز آبادي برود
فيروزآبادي تنها بيمارستان بزرگ جنوب شهر تهران و شهر ري است . با گسترش غول آساي جنوب شهر و تاسيسات مختلف و حاشيه نشيناني كه از شهر ها و روستاهاي دور به أميد تكه ناني به تهران مي ايند و تعدادشان در خروجي شهر بي پايان است اين بيمارستان همچنان تنها بيمارستان بزرگ تمام اين نواحي است . معيارهاي سلامت در سالهاي اخير به شدت ارتقا يافته اند بسياري درمان ها اخيرا پيدا شده اند جمعيت رشد فزاينده اي پيدا كرده است اما مردم آنجا تنها يك فيروز آبادي دارند . بايد فيروز آبادي را در طول ساليان ديده باشي و چون حقير بارها با فاصله در آن كار كرده باشي تا وقتي ميگويند " فيروز آبادي " سالن طويل اورژانس با بيماراني كه از تخت تا زمين همه جا را پر كرده اند در نظرت بيايد.
بخش هاي اكنده از بيمار با كمبود پرستار و پزشك و حتي نان ! ناله ها ضجه ها رنگ ها و صحنه هايي همه اكنده از تنگدستي و فلاكت !
بايد سيستم بهداريچي دوران گذشته را ديده باشي و در ياد داشته باشي كه از آرزوهاي انقلاب ٥٧ يكي هم بهبود سيستم درمان مردم در اين بيمارستان و تمام كشور بوده است انگاه بايد هر ده سال در آنجا كار كني تا متقاعد بشوي چيزي بهبود نيافته كه بدتر شده است .
آري ميعاد در فيروزآبادي ميعادي پرمعناست

https://t.center/bzyad
شطرنج يا تىاتر ؟
بسيارى از مردم دركشان از تاريخ چيزي شبيه اجراى يك نمايشنامه است با پايان معلومي كه نوبسنده از پيش معلوم كرده است . اين تصور دو علت دارد اول آنكه درك ووبرداشت از تاريخ به شكل ساده شده اى تاريخ گذشته است نه تاريخ امروز و اينده . و گذشته همواره متعين است ! ديكر آنكه حكومت ها را كه به واسطه اشراف وامكانات و اطلاعات بيشتر ، شطرنج باز ماهر تري هستند چونان نمايشنامه نويس تصور ميكنند و از آنجا كه تئاتر را تنها حيطه نمايش و بازيگري ميدانند و نميخواهند بازيگر شوند مقهور اراده شطرنج باز روبرو شده صفحه را واگذار ميكنند
تاريخ اثبات ميكند اتفاقا بسياري از حاكمان هم به گمان روي صحنه آوردن يك نمايش به نفع خود هستند آنها هم از اينكه تاريخ هيچگاه صحنه كامل تىاتر نبوده ووهمواره شطرنجي دشوار بوده است غافل ميمانند . نمونه ها بسيارند .
تاريخ همان تاريخي كه امروز جريان دارد مثل يك انتخابات ، داستاني ناتمام است كه در نهايت به واسطه تلاش هاي بازيگران سرنوشتش معلوم خواهد . اين شعبده شطرنجي است كه بيش از هرچيز ديگر به مهارت و اعتماد به نفس بازيگرانش وابسته است . بازيگري كه اين شطرنج را تياتر در نظر مي آورد كمترين اعتماد به نفس را دارد و پيشاپيش بازنده است او همان كاري را ميكند كه بازيگر برتر ميخواست .

https://t.center/bzyad
چند بار در روزهاي اخير به نامه ٢٥٠٠ نفر اشاره شد
يادداشت زير را كه در همان زمان نوشته بودم يادم امد
یادداشت روز دوشنبه صفحه آخر اعتماد

۲۵۰۰ و دو نفر


هفته گذشته دوهزار و‌پانصد نفر از پزشکان در موضعی که عمیقا مربوط به دانش و تحقیق با کمترین ارتباط با سیاست می‌شود نامه‌ای را امضاء و منتشر کردند. اینکه موضوع چه بود و حقیقت چیست موضوع این یادداشت نیست، مهم‌تر از محتوا نکات دیگری وجود دارد که باید به آنها دقت کرد.
_ مهم تر از همه ترکیب امضاکنندگان نامه است. نامه‌ای که امضای استاد «دکتر مرندی» از بنیانگذاران سیستم سلامت کشور، کسی که گسترش خدمات پایه سلامت در کشور مرهون تلاش‌های اوست را در کنار امضاء «حسین روازاده» کسی که اظهارات غیر علمی و مخالفتش با واکسیناسیون مشهور خاص‌وعام است، کنار هم می‌گذارد. این باعث تاسف بسیار است آیا نوعی توهین به بزرگان سلامت کشور نیست؟
_ سوال بعدی آن است که آیا تعداد قابل توجه پزشکان امضاء کننده چیزی را ثابت می‌کند؟ آیا دانش می‌تواند موضوع رای گیری قرار بگیرد؟ آیا اقلیتی منزوی تر از گالیله زمانی که با زبان استعفار می‌کرد اما با پا گردی زمین را تأکید می‌کرد وجود داشته است ؟
_ اساساً آیا ۲۵۰۰ پزشک در میان نزدیک دویست هزار پزشکی که تاکنون شماره نظام پزشکی گرفته‌اند رقم بالایی است؟ بعلاوه این چه بیانیه” علمی” است که اکثریت امضاکنندگان آن گرایش‌های شناخته شده ای دارند؟
- امضاکنندگان که به هر حال صاحب عقیده‌ای در یکی از مسائل علمی مهم سلامت در کشور هستند آیا بخت خود را برای تأثیر بر جامعه پزشکی از طریق نهاد های رسمی آن آزموده اند؟ چرا به‌جای مجمع انجمن‌های پزشکی ایران که شامل نمایندگان منتخب بیش از ۱۸۰ انجمن علمی پزشکی ایران است یا سازمان نظام پزشکی که منتخب مستقیم جامعه پزشکی است، تعدادی پزشک از اقشار مختلف ولی با گرایشی خاص بیانیه را امضا کرده‌اند؟
_ برخی از امضا کنندگان از معمرین و معمارهای اصلی سیستم سلامت در کشور هستند اگر این اساتید به نهادهای رسمی سلامت بر ساخته خودشان اعتماد ندارند تکلیف بقیه مردم چیست؟
_ آیا بزرگان ما اهمیت تقویت نهادها را که فقط با ممارست و به‌کارگیری آنها صورت می‌گیرد نمی‌شناسند یا قبول ندارند؟ راستی آیا متوجه نمی‌شوند اقبال و توجه مردم به بیانیههایی با امضاهای افراد ناشی از کوتاه دستی نویسندگانشان و بغض‌های فرو‌خورده‌ایست که راه دیگری جز بیانیه برایشان نمانده است؟ وگرنه بیانیه هیچ ترجیحی بر تریبون ها و مواضعی که سالهاست به ایشان و سلایقشان خدمت می‌کنند ندارد .بیانیه فقط یک قالب است آنچه باعث توجه است محتوی و امضا کنندگان‌اند.
_ اساتید امضاکننده که هرکدام در مناصب مهمی صاحب مسئولیت و نفوذ هستند اگر بزرگواریشان اجازه صدور دستور نمی‌دهد آیا نمی‌توانند هر موضوعی را در نهادهای رسمی کشور و جامعه پزشکی به بحث بگذارند و بی‌طرفانه و ریش سپیدانه به مشاهده بنشینند تا خروجی بحث که در آن صورت حاوی حقایقی خواهد بود تاثیری عملی بر جای بگذارد؟

https://t.center/bzyad
راي دادن آن هم در شرايطي نظير انتخابات ١٤٠٣ ايران به كسي كه حداقلي از تفاوت هاي شخصي و سياسي با ساير كانديداها را دارد منظور پزشكيان ،( و بدون حضور او راي دادن تنها اتلاف وقت نه مشروعيت زدايي است ) اعلام حضور در جنبشي است كه تازه آغاز ميشود و تنها در صورت تداوم مداخله راي دهندگان به اوست كه ميتواند تداوم يابد ، و ميتواند رفتار سياسي منسجم تري بيافريند و فرد مورد نظر يا شخصيت هاي سياسي ديگري را كه در آينده پديد خواهند آمد بپروراند و بر آنها نظارت كند . اين جنبش بي ترديد در آينده مشكلات و مشقات زبادي خواهد داشت . هسته قدرت ممكن است گاهي به ويترين خود بينديشد اما قدرت واقعي همان قدرت برسازنده constructor كه در كنار و در وراي قانون حضور دارد همواره بر مختصات قدرت ساخته شده constructed تاثير خواهد گذاشت (آگامبون ) چرا كه وضعيت استثنائي او در كنار قانون ( كارل اشميت ) به او اين اجازه را ميدهد . حضور منسجم يك توده راي دهنده است كه ميتواند در اين تنازع به كار بيايد و بخشي از قدرت constructive گردد . مهم ترين شاهد و مثال در خود كشور ماست سالهاست شاهديم يك اقليت منسجم كه به دليل سقوط از پرتگاه تاريخ هيچ اميدي جز استفاده از قدرت دولتي ندارد چگونه از اين تنها ابزار براي ماندگاري ، بقا و پايداري خود ماهرانه استفاده كرده از تمام ابزارهاي سياسي ، از ايجاد انزجار براي خلوت كردن انتخابات ، ايجاد رعب براي منسجم كردن صفوف گرفته تا استفاده از هر يك رايي كه به راههاي قانوني شبه قانوني و حتي خلاف به دست بيايد استفاده ميكند . از تناقضات بزرگ سيستم سياسي ما يكي هم آنكه نيروهاي فناتيك در حال زوال به قدرت و تئوري ها و كاركرد آن و تفاوت آن با اخلاق ، اشراف دارند اما مردم مدرن و نخبگاني كه ادعاي دانش دارند خير !

https://t.center/bzyad
نمايندگى سياسى
در يادداشتي با عنوان "چرا به دكتر پزشكيان راي ميدهم " اولين ومهم ترين دليل را مسيله "نمايندگي سياسي "عنوان كردم . براي بسياري باعث سو تفاهم شده بود . ميپرسيدند در جوامع غير دموكراتيك اساسا منظور از نمايندگي سياسي چيست ؟ خود را ناگزير از آن ميبينم كه اين موضوع را باز كرده توضيح بيشتري بدهم تا مقصود روشن تر شود .
در سالهاي آغازين انقلاب ، مقصود ٥٦-٦٠ و حتي اندكي بعد از آن ، كه فعاليت سياسي در ايران آزادي نسبي پيدا كرد برخي اصول رفتار سياسي جا افتاده بود . يكي از مهم ترين آنها اينكه اعمال نفوذ در سياست به تنهايي امكان پذير نيست و چاره اي جز نوعي تجميع و نمايندگي سياسي براي آن وجود ندارد .هواداري از يك جريان سياسي به اين معنا بود كه شما اورا به عقايد خود نزديك تر مييافتيد و عليرغم اختلاف نظر هايي كه ميتوانست وجود داشته باشد براي پيروزي كليتي كه با ان موافق بوديد به رهنمود هاي او عمل ميكرديد . ميتوانستيد نظر شخصي خود را نگه داشته باشيد وظيفه شما بود كه براي اثبات آن تلاش كنيد تا نظر همه همان باشد . اما تا آن زمان رفتاري غير از نظر جمع غير مسئولانه و به اصطلاح سكتاريستي بود . بسياري فعالان در حالي كه به عملكرد تشكيلات خود انتقاد داشتند در متابعت از آن به زندان مي افتادند . نمايندگي سياسي به اين معنا هم بود كه به فرد يا جمعي مطلع تراز خود اقتدا ميكنيد . يكي را قبول داري نظرش را هواداري ميكني .حالا اشكار شده است كه بسياري از اين گروه ها درك واطلاعي اندك و بسيار متعصبانه داشتند . خود را محور جهان و حقيقت خالص ميدانستند و اساسا با فعاليت سياسي مدني بيگانه بودند . سرانجام در آن سال ها فعاليت منسجم سياسي به نتيجه مناسبي نرسيد و خشونتي كه به دنبال آمد جامعه را از هرگونه فعاليت سياسي و متابعت سياسي بيزار كرد . شايد با ادامه فضاي باز جامعه و روشنفكران ايراني ميتوانستند با نقد اين گروه ها تغيير كنند و به فضاي سياسي مدرني دست پيدا كنند اما اين فرصت به ايشان داده نشد . در عوض خشونت عرياني كه به دنبال آمد بر سيستم ليمبيك جامعه هم تاثيرات عميق گذاشت .با اين همه اعمال سياست توده هاي مردم بطور جمعي و از طريق نمايندگي عليرغم تمام اين تجارب هنوز اصل اساسي در سياست مدرن است فعاليت اجتماعي سياسي يكي از مشخصات انسان مدرن ميباشد . بيهوده نيست كه در تمام كشورهاي پيشرفته فعاليت سياسي و حزبي را به عنوان يكي از اموزش هاي پايه تدريس ميكنند ودر عمل تشويق مينمايند . در جوامع نسبتا بسته اي هم كه فعاليت سياسي هزينه هايي آخرالزماني ندارد ، فعاليت در احزاب غير قانوني يا غيررعلني يك آموزش قوي سياسي است كه در فعاليت هاي غير سياسي هم ميتواند مفيد واقع شود . جوامعي كه فعاليت سياسي و تشكل هاي سياسي را به شديدترين شكل سركوب ميكنند در واقع كشور خود را از رفتار معقول و مفيد سياسي محروم ووبه واكنش هاي انفجاري مخرب ميدان ميدهند كه تنها افراطيون را به كار مي آيد . از سوي ديگر نمايندگي سياسي به اين معناست كه براي كار سياسي بايد به سياسيون نمايندگي داد . هيچ سياستمدار حرفه اي هيچگاه مطلوب كامل اهل نظر نبوده و نخواهد بود اما تغيير عالم واقع در بسياري از موارد در معاملات و مبارزات سياسيون حرفه اي با هم رخ ميدهد . برآمدن سياستمداري كه نماينده تام و تمام جنبش مدنيست آرزو و رويايي است كه هيچگاه نبايد فراموش كرد و سابقه بسيار داشته اما تا ظهور او جنبش هاي مدني نميتوانند به فعل و انفعالات درون قدرت بي تفاوت بمانند و در تقابل آنها ، زماني كه ذره اي تغيير به نفع مردم و به نفع جنبش قابل تصور ميگردد يا زمان هايي كه خطرات زيادي به واسطه غلبه افراطي ترين بخش هاي حكومت مردم را تهديد ميكند از اين مقابله چشم بپوشند و آنها را ناديده بينگارند .
بي ترديد توده راي دهندگان به يك جنبش اجتماعي و احتمال تاثير بر سپهر سياسي كشور و به دست آوردن حداقلي از تشكل سياسي نزديك تر هستند تا توده نامتوازن كساني كه راي نميدهند .راي ندادني كه هر جناحي ميتواند هواداران خود را به آن منتسب كند . راي ندادني كه تنها بر احساس متكى است و ايده مبهم مشروعيت زدايي را دنبال ميكند اما از اين تناقض بزرگ رهايي پيدا نميكند كه ميكوشد از ابزاري كه نامشروع و اكنده از تقلب ميداند (انتخابات ) براي مشروعيت زدايي استفاده كند .اگر اطمئنان داريد ارا به درستي شمرده نميشوند چرا بجاي استفاده از راي دادن به عنوان مخملي براي آغاز جنبش هاي مدني با شكوهي كه سابقه داشته ، از راي ندادن براي سلب مشروعيت استفاده ميكنيد ؟
Audio
🔰فایل صوتی سخنان دکتر بابک زمانی متخصص نورولوژی و نماینده اعضای هیات علمی در مراسم گردهمایی بزرگ جامعه پزشکی و سلامت ایران با دکتر پزشکیان

♻️آنجا که گفت:سایه شبه علم از دانشگاه‌های علوم پزشکی باید برچیده شود.

تهران، ۳ تیر ۱۴۰۳
سالن همایش‌های هتل ارم

#ستاد_سلامت_پزشکیان
#دولت_مسعود
More