💕به درخت نگاه کن ... قبل از اینکه شاخههایش زیبایی نور را لمس کند ؛ ریشههایش تاریکی را لمس کرده ... گاه برای رسیدن به نور ؛ بایـــــــــد از تاریکیها گذر کرد.
عصر که میشود خیال آغوشت خیال بیقراریهایم می شود... عصر که میشود ساعت رویا که می گذرد... دلم میخواهد زیر غروب بیقراریهایم دستهایت را بگیرم و ببرم جایی که پنجرهی عشق را به روی هیچ کسی، جز عطر و هوا و آغوش تو باز نکنم...!
گاهی فقط یک حاشیهی امن و آرام میخواهی. به دور از تمام دوست داشتنها، به دور از تمام دلتنگیها، به دور از تمام خواستنها، نخواستنها. تو باشی، یک فنجان چای داغ، و یک موسیقی ملایم. چشمانت را ببندی، لم بدهی وسط یک بیخیالی مطلق، و تا چشم کار میکند، عین خیالت نباشد ...
آنگونه مست بودم که از تمامِ دنیا تنها دلم هوای تو را کرده بود می گفتم این عجیب است اینقدر ناگهانی دل بستن از من که بی تعارف دیری ست زین خیل ورشکسته کسی را در خورِ دل نهادن پیدا نکرده ام...