مغالطههایی در باب سرمایهگذاری غیرمستقیم
«دو روزه صندوق الف رو خریدم، ولی فعلا که تو ضرریم!»
اخیرا به واسطه کارم، کامنتهای عمومی مردم درباره سرمایهگذاری رو میخونم، نظراتی که هیچ ایدهای ندارم چطوری شکل گرفتن، اما مطمئنم تاثیر نامطلوبی روی ادراک ما و تصمیمات ما میگذارن. به همین دلیل تصمیم گرفتم هر از گاهی یکی از اونها رو اینجا بنویسم و دربارهش صحبت کنم.
شماره ۱:
«دو روزه صندوق «الف» رو خریدم ولی فعلا که تو ضرریم!»
موضوع اول: تورم و بالا رفتن معنادار قیمتها باعث میشه نگاه ما کوتاهمدت بشه. دوست داریم سریع به بازدهی قابلتوجه برسیم و کمتر پذیرای ضررهای کوتاهمدت هستیم.
موضوع دوم: همواره آدمهایی دور و بر ما هستن که تا بهشون برخورد میکنیم، میگن: «پول از کجا در بیاریم؟»، «چرا هر کاری میکنیم نمیشه؟»، اما همون آدمها وسط صحبتهاشون از خرید ماشینی صحبت میکنن که ارزشش نسبت به پارسال دو برابر شده. دور و بریهای ما، همونها که خودشون به دنبال پول میگردن، ما رو نسبت به ضرر جریتر و حساستر کردن.
موضوع سوم: آدمیزاد از ضرر متنفره. در واقع برای ما حس ضرر دو برابر دردناکتر از حالتیه که اصلا سودی نکرده باشیم. پس همه ما در تمنای «شکست نخوردن و ضرر نکردن» هستیم.
با این حال، سرمایهگذاری مستقیم و غیرمستقیم در بورس با ریسک همراهه و وقتی درباره ریسک صحبت میکنیم یعنی «احتمال ضرر»، حداقل در کوتاهمدت. پس پیشنهاد میکنم با نگاهی بلندمدتتر وارد بشید و دست از مقایسه بردارید!
و نکته اخر اینه که در جریان باشید، فلسفه وجودی صندوقها «شکست بازار»ه، اما شکست بازار (شما بخونید شاخص کل)، قرار نیست در لحظه رخ بده. بازار ماهیت پویا داره و مدیران صندوقها سعی میکنن از ناکارایی بازار برای دستیابی به بازدهی بالاتر استفاده کنن، ولی یافتن ناکاراییها نیاز به زمان داره! پس صبور باشید!
پ.ن: منظور از شکست بازار، عملکردی بهتر از شاخص کله، چه در صعود و چه در افول!
@BourseChild