#دلنوشته#امام_رضا"دلنوشته ای به امام مهربانم"
این بار گنه حال مرا بد کرده/انگار که ارباب مرا رد کرده
یا رب دل من پیش "حسین" است ولی/بد جور دلم هوای مشهد کرده
سلام آقاجان..می دونم الان که من از گوشه اتاقم دارم بهتون سلام میدم،خیلیا رو به روی باب الجوادتون وایسادن و بهتون سلام میدم...
خیلیا الان اون گوشه موشه های صحن انقلاب به دیوار تکیه زدن و محو تماشای سقاخونه ی اسماعیل طلا و پنجره فولادت هستند و باهات راز و نیاز میکنن..."دامن آلوده و روی سیاه آورده ام...گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام...هر که بودم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست...بر امام مهربان خود پناه آورده ام..."
خیلی ها الان بند بند وجودشون رو به پنجره فولادتون دخیل بستند و آروم آروم از گوشه چشماشون اشک میریزه و زیر لب یا ضامن آهو و یا رضا میگن...
خیلی ها برای امشب تو حرم بودن و با توبودن برنامه ریزی کردن و آمدن...ولی من همش دارم فکر می کنم که چرا بین منو تو افتاده است فاصله ها...
پنج ساله که دلم لک زده برات...برای صحن جمهوری،صحن آزادی،رواق ها،برای تکیه زدن به اون سنگ های سرد دیوار حرم که زل بزنم به گنبد با صفاتون و زمزمه کنم "ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم...سر ز خاکت بر ندارم و اینجای شعر بلند بلند برات گریه کنم و بگم: منم خاک درت،غلام و نوکرت..مران از در مرا ،به جان مادرت...یا علی ابن موسی الرضا"
ولی هرچی فکر میکنم بر میگردم به خاطرات پنج سال پیشم...اون روزای دور که گرمی خاطراتش خیلی به من نزدیک است...یاد حرمت بخیر که همیشه باعث حال خوبمه..آقاجان ضامن قلب من هم باش...نوکرت را چند روزی دعوتش کن مشهد...ناخوش احوالم دوای دردم دیدار توست بطلب مارا یا غریب الغربا...
#فائزه_شکرالله_پورا#بسیج_دانشجویی_دانشگاه_مازندران🌐 @boruj 🇮🇷