#پند #عبرت#یادداشت_دانشجوییامام باقر(علیه السلام) در برابر اوباما و ترامپِ وقت!
در سده اول هجري صنعت كاغذ (بخوانيد هسته اي) در انحصار روميان (غربيها) بود. مسيحيان مصر نيز كه كاغذ مي ساختند به روش روميان و بنا بر مسيحيت نشان "پدر، پسر و روح القدس" (وابستگي به غرب و عدم استقلال) را بر آن مي زدند .
عبدالملك اموي (خليفه وقت)، كاغذي از اين نوع را ديد و در مارك آن دقيق شد و فرمان داد آن را به عربي ترجمه كنند و وقتي معناي آن را دريافت، خشمگين شد كه چرا در مصر كه كشوري اسلامي است مصنوعات بايد چنين نشاني داشته باشد. لذا به فرماندار مصر دستور داد كه كاغذها را خود توليد كرده و بر روي آن شعار توحيد درج كنند و به فرمانداران تمام بلاد اسلامي دستور داد كه از كاغذ جديد با شعار توحيدي استفاده كنند (خودكفايي در صنعت هسته اي).
كاغذهاي جديد با نشان توحيد اسلامي رواج يافت و به شهرهاي روم رسيد و خبر را به قيصر روم (اوباماي وقت) دادند و او در نامه اي به عبدالملك نوشت:
صنعت كاغذ همواره با نشان روم بود (آپارتايد هسته اي و اجازه عدم ورود اعضاي جديد در باشگاه) و اگر كار تو در منع آن درست است پس خلفاي گذشته اسلام خطاكار بودند و اگر آنان به راه درست رفته اند پس تو در خطا هستي (ايران نيازي به داشتن برنامه هسته اي ندارد) من همراه اين نامه براي تو هديه اي فرستادم (قطعات هواپيما) و دوست دارم كه شرايط را به حالت قبل برگرداني، اما عبدالملك هديه را نپذيرفت.
قيصر دگر بار هديه اي دوچندان براي او گسيل داشت (واردات قطعات خودرو) اما عبدالملك باز هم هديه را رد كرد.
قيصربراي بار سوم هديه اي بيشتر فرستاد (اقساط پول هاي بلوكه شده) اين بار نوشت اگر اين بار هم پيشنهاد مرا پذيرفتي كه هيچ اما اگر نپذيري فرمان مي دهم كه ضرب سكه طلا - كه مسلمين مصرف كننده آن بودند و خود قادر به توليد آن نبودند - همراه با دشنام به پيامبر اسلام باشد (تهديد به تحريم اقتصادي بيشتر و فلج كننده و نيز حمله نظامي).
آنگاه چون دشنام بر پيامبرتان را بر روي سكه ها ببيني عرق شرم بر پيشانيت نقش مي بندد (زانو زدن در برابر غرب).
(((در واقع كل اين فرايند ، همان سياست هويج و چماق از سوي قيصر (اوباما و ترامپ وقت ) در برابر خليفه مسلمين بود)))
عبدالملك در پاسخ بيچاره ماند و گفت فكر كنم كه ننگين تر از من در اسلام مولودي زاده نشده چون با اين كار سبب شدم به پيامبر اسلام دشنام دهند ( عدم اعتماد به نفس در برابر غرب)
يكي از حاضران گفت تو چاره كار را مي داني اما به عمد آن را وا مي گذاري. عبدالملك گفت واي بر تو، چاره چيست؟
فرد گفت: باقر ال محمد (ع)! (ولايت)
او پذيرفت و از حضرت استمداد كرد و به پيك قيصر گفت مدتي صبر كن تا پاسخ تو آماده شود. عبدالملك داستان را به امام گفت و ايشان عرض كردند تهديد قيصر عملي نخواهد شد (اگر خدا را ياري كنيد، خدا شما را ياري مي كند)
اما چاره كار اين است كه صنتعگران را بياوري تا به ضرب سكه بپردازند و بر يك رو سوره توحيد و بر روي ديگر نام پيامبر را حك كنند. بدين ترتيب از مسكوكات رومي بي نياز مي شويم (اقتصاد مقاومتي و اتكا به توليد داخلي ).
سپس حضرت توضيحاتي درباره وزن سكه ها و حك كردن تاريخ و شهر توليد كننده دادند (ابلاغ سياستهاي اقتصاد مقاومتي).
عبدالملك دستور امام را عملي ساخت و به همه بلاد دستور داد كه از سكه هاي جديد استفاده كنند و فرستاده روم را از تصميم خود آگاه ساخت.
پيك به روم برگشت و ماجرا را به قيصر گزارش داد و اطرافيان قيصر از او خواستند كه تهديد خود را عملي كند (تحريم بيشتر و حمله نظامي) اما قيصر گفت من خواستم كه او را تحريك كرده و به خشم آورم (بيانات آقا : استكبار بيشتر مقصود خود را از راه تهديد و ارعاب پيش مي برد) و اينك ديگر اين كار بيهوده است (نااميدي قيصر) چون در بلاد اسلامي ديگر با پول رومي معامله نمي كنند. ( بيانات آقا : دشمني استكبار وقتي پايان مي يابد كه از ضربه زدن به ملت ايران نااميد شود).
👈با بروج یادداشتهایتان را نشر دهید.
@boruj 🇮🇷