صبحت بخیر! همسر من! هم قطار من!
یک روز دیگر است که هستی کنار من
شکرخدا! گمان کنم امروز بهتری!
پیراهن جدید مبارک! بهار من!
نان که تو میپزی چقدر مزه میدهد!
نان پختهای که سر برسد انتظار من
از آتش تنور کمی فاصله بگیر!
آتش بد است با من و با روزگار من
مثل قدیم باز "علی جان" صدام کن
دستی بکش به روی دل بی قرار من
زهرا! برات لقمه گرفتم! قبول کن!
روزه بس است آب شدی روزهدار من!
افتادهام به پات! بمان! جان من بمان!
رحمی بکن به گریه اطفال زار من
اسما! برای خانه دو تابوت لازم است
مرگ من است لحظهی مرگ نگار من
من بودم و کسی به تو با تازیانه زد؟!
تا عرش رفت آه دل ذولفقار من
روز دهم قرار من و تو دم غروب
وقتی که خورده است به مقتل گذار من
وقتی که شمر رفته روی سینه حسین
سر میبرد مقابل چشمان تار من
خولی و زجر و شمر و سنان دور زینبند
وای از غرور دختر ناقه سوار من
شهادتِ
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#سید_پوریا_هاشمی#فاطمیه