💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته🔸#کیانیان ✔️یادداشت (۱۹)
#کاووس🔻زاده شدن "کی خسرو"
🔶#دکتر_بتول_فخراسلام◾️پس از کشته شدن سیاوش، فری گیس موهای خود را می بُرَد و پدرش، افراسیاب را نفرین می کند. افراسیاب به برادرش گرسیوز دستور می دهد
شبانگه به درگه بَریدَش کشان
برِ روزبانان ِ مردم کُشان
بدان تا بگیرند موی سرش
بدَرَّ ند بر تن، همه چادرش
زَنَندش همی چوب تا تخم کین
بریزد بر این بوم از ایران زمین
◾️درین میان، برادر "پیران" به نام "پیلَسَم" به دو سردار دیگر "لَهاک" و "فرشید وَرد" می گوید باید هر چه زودتر نزد پیران برویم
"که دوزخ، به، از تخت افراسیاب
نَشایَد براین کشور، آرام و خواب"
◾️هر سه به پیران می رسند و خبر می دهند که سیاوش را کشتند و اگر درنگ کنی، فری گیس باردار را هم خواهند کشت. پیران، اندوهگین و سراسیمه به دو روز و دوشب خود را می رساند و نزد افراسیاب می رود و می گوید چرا چنین کردی؟ پشیمان خواهی شد....
چو دیوانه از جای برخاستی
چنین خیره، بد را بیاراستی
نجوید همانا فری گیس، بخت
نه اورَنگ شاهی نه تاج و نه تخت
گر ایدون که اندیشه زان کودک ست
همانا که این درد و رنج، اندک ست
بمان تا جدا گردد از کالبد
به پیش تو آرم، بر او ساز، بد
◾️افراسیاب می پذیرد و پیران همسر سیاوش را با خود به خُتَن، شهر خود می برد و به همسر خود "گُلشهر" سفارش می کند مراقب فریگیس باشد.
چند روزی می گذرد و پیران خواب سیاوش را می بیند که مژده ی زاده شدن پسرش کی خسرو را می دهد.
پیران خبر را به افراسیاب می رساند و
فریدون گُرد ست گویی به جای
به فر و به چهر و به دست و به پای
از اندیشه ی بد، بپرداز دل
برافروز تاج و بر افراز دل
◾️افراسیاب می گوید او را میان چوپان ها به کوه بفرست. این جا و میان گروه نباشد که مبادا مهرش به دل همگان افتد و چیزی از کسی بیاموزد و ماجرا را بفهمد.
پیران چنین می کند و به شُبان یا چوپان سفارش می کند بسیار مراقب کودک باشد. کی خسرو بزرگ می شود و ده ساله که می گردد، خرس و گراز و شیر و پلنگ شکار می کند و چوپان به پیران می گوید این کودک شکار شیر برایش شکار آهو ست! و می ترسم گزندی به او رسد و شرمنده شوم.
چو بشنید پیران، بخندید و گفت
"نماند نژاد و هنر در نهفت"
◾️پیران کی خسرو را مدتی طولانی در آغوش می گیرد و کی خسرو می گوید تو چه مهربانی که
شبان زاده ای را چنین در کنار
بداری همی و نَیایَدت، عار
◾️پیران دلش می سوزد و می گوید تو چوپان زاده نیستی و او را با خودمی برد.
مدتی می گذرد و افراسیاب، نگران از فرزند سیاوش با پیران گفتگو می کند. پیران می گوید و می خواهد که می خسرو را ببیند.
پیران به کی خسرو می گوید در حضور افراسیاب، خود را به بی خردی و دیوانگی بزند
مرو پیش او، جز به بیگانگی
مَگَردان زبان، جز به دیوانگی
◾️کی خسرو در دیدار با افراسیاب، به پرسش های او پاسخ های بی ربط می دهد و افراسیاب به پیران می گوید کودک را به مادرش بسپارند.
◾️پیران در گنجینه های کهن را باز می کند و همه را به کی خسرو می دهد و همراه با مادرش فریگیس، او را به شارستان یا شهر سیاوش، گسیل می کند.
همه خاک آن شارستان، شاد گشت
گیا بر چمن، سرو آزاد گشت
ز خاکی که خون سیاوش بخَورد
به ابر اندر آمد یکی سبز نَرد
نگاریده بر برگ ها چهر اوی
همی بوی مُشک آمد از مهر اوی
◾️پیران ویسه از شخصیت های دوست داشتنی توران ست. اَغریرَث برادر نیک خوی افراسیاب که به دست افراسیاب کشته شد، نیز تورانی بود و فری گیس همسر شکیبا و نازنین سیاوش هم.
◾️نکته ی قابل توجه این که در شاهنامه ی فردوسی همه ی ایرانیان نیک نیستند و همه ی تورانیان ، بد نمی باشند. فردوسی واقع نگر و خردمند در شخصیت پردازی ها این واقعیت را نمایان ساخته است که پاک و پلید در هر مرز و سرزمینی وجود دارد.
کاووس، ایرانی ست؛ ولی نیک خوی و خردمند نیست. گُشتاسپ پدر اسفندیار هم ایرانی ست؛ ولی نیک کردار نیست.
◾️نکته ی دیگر این که در باورهای کهن هست که طبیعت و پدیده های طبیعی تحت تاثیر خوی شاهان قرار می گیرد؛ وقتی کی خسرو شهزاده ی یادگار از سیاوش به شهر پدر پای می گذارد، دیگر بارآن جا سرسبز و باطراوت می شود.
◾️فرنگیس زنی ست که همسرش را کشته اند؛ فرزندش را سال ها از او دور گذاشته اند؛ و در ادامه ی داستان و کین سیاوش، از خود گذشتگی های مادرانه اش ستودنی ست.
شاهنامه قصه و افسانه نیست....
تو این را دروغ و فسانه مَدان
به یکسان، رَوِشنِ زمانه مَدان
💠#بنیاد_فردوسی_مشهد💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس
🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/🆔https://t.center/bonyadeferdowsitous