💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته
🔶#لهراسپیان
یادداشت (۵٧)
#همای_چهرزاد
دیدار همای و داراب
♦️#دکتر_بتول_فخراسلام
🔹داراب با شمشیری به دست از زن گازُر از گوهر و نژاد خود می پرسد و پاسخ می جوید. زن گازر همه ی ماجرا را بازگو می کند و با دینارهایی که مانده بود، داراب اسپی و زینی و کمندی می گیردو نزد مرزبانی می رود که او را ارجمند می دارد. مرزبان در رزم با سپاه روم کشته می شود. از آن سو
همای پس از آگاهی یافتن از آمدن سپاه روم، رَشنواد، سپهبد خویش را به کار رزم می گمارد. رَشنواد عَرَضگاه می نهد و داراب نیز نام خویش را برای رزم می نویسد. مدتی می گذرد و بنا می شود سپاه را
همای ببیند. سپاه از پیش او رژه می روند و
همایچو دید آن بَر و چهره ی دلپذیر
ز پستان ِ مادر، بپالود شیر
بپرسید و گفت:"این سوار از کجاست؟
بدین شاخ و این بُرز بالای ِ راست
نماید که این نامداری بُوَد
خردمند و جنگی سواری بُوَد
🔹و ادامه می دهد که سلاحی در خور و شایسته به او دهند. سپاه راهی رزم می شوند؛ در میانه ی راه باران و آذرخش روی می دهد و همه در خیمه ها جای می گیرند و داراب
نگه کرد، ویران یکی جای دید
میانش، یکی طاق بر پای دید
🔹بر آن طاق ویران می خوابد. رَشنواد در حال گشتن پیرامون سپاهش بود که ناگاه خروشی از ویرانه به گوشش می آید:
که " ای طاق آزرده، هشیار باش
براین شاه ایران، نگهدار باش!"
🔹رشنواد گمان می کند صدای رعد و تندباد ست؛ ولی دیگربار این آوا را می شنود که
"که در توست فرزند ِ شاه اردشیر
ز باران مترس، این سخن، یاد گیر!"
🔹سه بار این ندا را می شنود و به فرزانه ای می گوید تا پی گیری کند چه کسی درون ویرانه خفته است. او را فرا می خواند و تا داراب پای بر اسب می گذارد، طاق فرو می ریزد.
سپس از او پرس و جو می کند و کسی را پی زن و مرد گازر می فرستد و از دگر سو رزم در می گیرد و داراب، دلاوری ها نشان می دهد و بر سپاه روم پیروز می شوند. رشنواد برای داراب خواسته و... می فرستد تا هرچه می خواهد برگزیند. او نیزه ای بر می دارد و فردای آن روز رزمی دگر رخ می دهد و در نهایت، سپاه روم راضی به پرداخت باژ می شوند.
🔹زن و مرد گازر نیز به نزد رشنواد می آیند و از گذشته می گویندو رشنواد شگفت زده می گردد و همراه نامه ای، گوهر سرخ رنگ را_که در صندوق همراه کودک بود _ برای
همای می فرستد.
همای در می یابد آن مرد که هنگام دیدنش، مهرش بر دل نشسته بود، پسرش هست و پس از دیدار،. تاج بر سر داراب می گذارد و از گذشته پوزش می خواهد.
🔹داراب بر تخت می نشیند و هدیه های ارزشمندی به زن و مرد گازر می بخشد.
💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس
🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/
🆔https://t.center/bonyadeferdowsitous