🔷در #خان_ششم رستم همراه با اولاد بهسوی زندان کاوس میرود و سنگ بسیار بزرگی را که سههزار دیو بر سر چاه و زندان کاوس گذاشتهاند، برمیدارد. کاوس در چاه صدای رستم را میشنود و میشناسد. رستم وارد چاهی سیاه و تار بدتر از دوزخ میشود که صد غرفه دارد؛ در آنجا سنگ بزرگی را برداشته و دری را که پشت آن است، باز میکند. او کاوس و سپاه را با چشمانی نابینا و حال و روزی پریشان میبیند. کاوس ماجرای طلسم دیو سپید و راه باطلکردن آن را ــ که چاککردن جگر دیو سپید و آتشزدن آن است ــ برای رستم شرح میدهد تا وی طلسم را باطل و چشمان آنان را بینا سازد.