🔶حدود ورود دین
✍️مسعود صادقزاده
📌مهندس بازرگان در آخرین کتابش هدف بعثت انبیا را آخرت و خدا معرفی کرده و در آخرین بخش از کتاب با عنوان "زیان طرز تفکر دین برای دنیا مینویسد: " مسئله مهمتر زیان سنگینی است که طرز تفکر دین برای دنیا به بار میآورد. اعتقاد به اینکه بعثت پیامبران و تعلیمات آنان کلاً یا ضمناً به خاطر اصلاح انسانها و اداره صحیح امور فردی و اجتماعی آنها در دنیا میباشد و ادیان توحیدی، علاوه بر اصول و احکام عبادی، جامع اندیشهها و رهنمودهای لازم برای بهبود زندگی افراد و جوامع بشری هستند، باعث میشود که مومنین و علاقهمندان، احساس وظیفه و نگرانی نکنند و درباره مسائل و مشکلات خود و اجتماع و جامعه بشری، به امید اینکه دستورالعمل و پاسخ این وظایف ومسائل در دین آمده است، درصدد تدبیر و فعالیت و تلاش خارج از احکام دین برنیایند.
📌بازرگان انحطاط ملل مسلمان را در بیکارگی و بیحرکتی آنها و اعراض از کار و فعالیت مخصوصاً فعالیتهای اجتماعی میداند و میگوید فقه و فقاهت حالت سرطان پیدا کرده و تمام علایق و اشتغالات و احساسات دینی مسلمانان را که باید مطابق قرآن و سنت پیشوایان باشد به خود جلب کرده است.
📌مهندس بازرگان میگوید همانگونه که مسلمانان تشخیص ندادند این اتفاقی که در جهان اسلام افتاده به برکت آیات هدایت کننده قرآن بوده که مسلمانها توانستند در زاویههای گوناگون رشد کنند و موفق باشند؛ این خود هدف اصلی دین نبوده است و بلکه آثار آموزههای دینی بوده است. ولی با توجه به دستاوردهایی که داشتهاند این باور تقویت شده است که حل تمام مسائل اجتماعی و سوالات را از قرآن میجستند.
📌حداکثری دیدن دین؛ مسیر اندیشه دینی را در اذهان بسیاری از مسلمانان و فقها منحرف کرد و آسیبی جدی به حیات اجتماعی انسانها زد. این نگاه حداکثری داشتن به احکام دینی و فقهی در زوایای مختلف زندگی زیانهایی دارد که در این مقاله بیشتر به آنها پرداخته میشود.
📌آیا واقعاً دین اسلام وجه حداکثری دارد و میتواند تمام زوایا و جوانب مختلف زندگی ما را در بر بگیرد؟ وقتی به احکام فقهی توجه میکنیم میبینیم شرع حداقلها را به ما آموخته است. حداقل یعنی آنچه که حداکثر نیست یعنی مثلاً در احکام طهارت حداقلهایی را میگوید که باید رعایت شود تا انسان پاک شود اما حداکثر آن را بیان نمیکند.
📌در حیطه علوم انسانی نیز همین قاعده پابرجاست. علوم انسانی مولود و آینه معیشت جدید است و دین نسبت به علوم انسانی نیز بیان اقلی دارد و نسبت به زندگی و آداب و اخلاق هم بیان حداقلی دارد، درست است در قرآن آمده است (الیوم اکملت لکم دینکم ) ولی کمال دین به معنای جامعیت دین نیست. یعنی دین در هدف خود در آن حوزهای که برای عمل و رسالت خود برگزیده کامل است. یعنی موفق است و آیه(لارطب ولا یابس الا فی کتاب مبین) مربوط به علم باری تعالیست نه اینکه در کتابی مشخص مانند کتاب قرآن تمام علوم جمع شده باشد و قابل دستیابی برای دانشمندان باشد. این مواجهه و فهم نامتقارن از دین و این ارتباط و توقع نامربوط از دین نه تنها به جوامع اسلامی بلکه به خود دین نیز ضربه زد.
📌اگر قرار بود یک جامعه فقط به وسیله فقها و مبلغان دینی اداره شود و قوانین جامعه از آیات و روایات استخراج شود چه نیازی بود که افرادی در دانشهای مختلف کسب علم کنند چه نیازی بود مدارس مختلف تاسیس شود.
📌نشستن تعهد به جای تخصص یکی از بزرگترین آسیبهای اجتماعی است که دامان کشور ما را گرفته است چرا باید برای کسب مسئولیتی اداری و اقتصادی و اجتماعی احکام فقهی را بدانیم؟ این همان فقهیات در زوایای نامربوط است. این رفتار از همان آموزهای برمیخیزد که دین در همه جا باید همه جوره حضور داشته باشد.
📌دین خود را وارد عرصهای کرده است که انتظارات زیادی از آن میرود و یکه تازی میکند و باید در حوزههایی کار کند که قطعاً توان آن را ندارد و این اشتباه مهلک منجر به ضربه خوردن به خود دین میشود. وقتی که قرار بر این میشود انسانها از دین بیش از شناخت خدا و آخرت توقع داشته باشند و مظاهر تدین را در احکام اجتماعی و مناسبات جامعه و قوانین و مقررات و دستورات و رفتارهای سیاسی و اقتصادی میبینند، با عدم برآورده شدن توقع انسانها و عملکرد خطا و با آسیب زدن به حیات اجتماعی مردم آنچه که از کف میرود خود دینداری و آنچه آسیب میبیند خود متولیان و مبلغان است.
📌برخلاف ادعای بسیاری که شرط رهبری و حاکمیت جامعه اسلامی را بر فقاهت میدانند و دانستن علوم دینی و تسلط بر احکام فقه میدانند، پیامبر میفرمایند:"ما من احد افضل عندالله من امام ان قال صدق وان حکم عدل"( کسی نزد خدا از رهبری بهتر نیست که اگر حرف بزند راست بگوید و اگر قضاوت نماید عدل را رعایت کند) ایشان عدالت وصداقت را شروط رهبری جامعه اسلامی میدانند که هیچ ربطی به دانش فقهی انسان ندارد.
https://B2n.ir/p59371@bonyadbazargan