روزگاری پیشتر ما هم بهاری داشتیم
عاشقان سینه چاک و با وقاری داشتیم
در فراسوی تمام رنجهای ناگزیر
دلخوشیهای بزرگ و بیشماری داشتیم
هر کدام از ما میان کلبه ی احساسمان
دلبری جانانه، یار گلعذاری داشتیم
در مقام عاشقی ها، از نجابت از وفا
دور تا دور نگاه دل حصاری داشتیم
شب که می شد تا سحرگه در هوای وصل یار
نور شمع و قطعه شعری و سه تاری داشتیم
مالک کلّ جهان بودیم در هنگام عشق
گوهری یکدانه و چشم انتظاری داشتیم
دیر فهمیدیم در بازی تلخ روزگار
دوستان دشمن و آتش بیاری داشتیم
خنده با لبهایمان بیگانه شد، دانی چرا؟؟
چون رفیق نارفیق کهنه کاری داشتیم#حامد_بیدل💞@boghzedargaloo