View in Telegram
به نظرم اعتماد بلای خانمان‌سوزه و نه اعتیاد. بهش گفتم بمون تا من برگردم. هیچی نگفت. من گفتم وقتی چیزی نمی‌گه یعنی رضایت داده که بمونه. خیلی آروم نشسته بود روی میز. رفتم. همین‌که سرم رو چرخوندم، قل خورد افتاد زمین. این جواب اعتماد من نبود آقا/ خانم تخم‌مرغ. من فکر می‌کردم تو دیگه بزرگ شدی و می‌تونیم مثل دو تا موجود بالغ با هم صحبت کنیم؛ تو عهد بسته بودی باهام. دیگه مطمئن شدم نباید به هیچ‌کس و هیچ‌چیز اعتماد کرد. #وحشی_بافقى یه چیزی می‌دونسته که گفته: ای بی‌وفا برو که بر این عهدهایِ سست نی اندک اعتماد، که هیچ اعتماد نیست @blackyogourt
Telegram Center
Telegram Center
Channel